بازگشت

سخنان روشنگرانه ي دخت ديگر اميرمؤمنان


سپس سومين دخت فرزانه و انديشمند اميرمؤمنان، «ام كلثوم»، بسان آموزگاري خيرخواه و دلسوز و ژرفنگر بر كرسي روشنگري و هدايت نشست و در حالي كه به خاطر بزرگي فاجعه پديد آمده، گريه به آن بانوي شجاع و شيردل امان نمي داد، در ترسيم پرتوي از پيامها و برنامه هاي نهضت مسالمت آميز و اصلاحگرانه و استبدادستيز پيشواي آزادي، و انعكاس بخشي از شقاوت و شرارت و ددمنشي رژيم خشونت كيش و انسان ستيز اموي در برابر آن، چنين گفت:

«يا أهل الكوفة! سوءا لكم ما لكم خذلتم حسينا و قتلتموه، و سبيتم نساءه و نكبتموه؟ ويلكم! أتدرون أي دواه دهتكم؟

و أي وزر علي ظهوركم حملتم؟

و أي دماء سفكتم؟

و أي كريمة أصبتموها؟


و أي أموال انتهبتموها؟

قتلتم خير رجالات بعد النبي صلي الله عليه و آله و سلم، ألا ان حزب الله هم الفائزون، و حزب الشيطان هم الخاسرون.»

هان اي مردم كوفه! چهره هايتان ناپسند و زشت باد! كه پيشواي آزادي و عدالت، حسين عليه السلام را كه تنها در انديشه ي مرزباني از دين و دفتر و دفاع از حقوق و آزادي و امنيت و حرمت لگدكوب شده و به تاراج رفته مردم بود و ياريش بر همگان لازم، شما او را در برابر دشمن خودكامه و بيداد پيشه تنها و بي يار و ياور نهاديد و به همراه دشمن تجاوز كار، وي را به شهادت رسانده و ثروت و دارايي او را به تاراج برديد؛ چنانكه گويي آن مال و ثروت از راه ارث به شما رسيده است! شما تاريك انديشان و تيره بختان پس از بخاك و خون كشيدن آن حضرت، بانوان حرم او را به اسارت برديد و آنان را زير شكنجه و فشار قرار داديد و آزرديد؟

اي مرگ و نابودي بر شما باد! آيا مي دانيد چه وزر وبال سهمگيني را به دوش كشيديد؟ و چه گناه گرانباري را به گردن گرفتيد؟

مي دانيد چه خونهاي پاك و مقدسي را بر روي ريگ هاي تفتيده نينوا ريختيد؟ و چه بانوان گرانقدر و آزاده و بزرگمنش و پرواپيشه اي را در سوگ عزيزانشان سوگوار ساختيد؟

مي دانيد چه دختران آزاده و بزرگي را به اسارت گرفتيد؟ و چه اموال و ثروتي را از خاندان رسالت به يغما برديد؟

شما بيداد پيشگان نالايق، مردان آزاديخواهي را از دم شمشير گذرانديد كه پس از پيامبر خدا بهترين هاي روزگاران بودند؛ شما آنان را چنان كشتيد و به گونه اي شرارت كرديد كه گويي عاطفه و احساس انساني از دلهاي شما ريشه كن شده است!

بهوش باشيد كه توحيدگرايان راستين پيروزند و حزب شيطان، زيانكار و شكست خورده و رسواست.

و آن گاه اين گونه به مرثيه سرايي پرداخت:



قتلتم أخي صبرا فويل لامكم

ستجزون نارا حرها يتوقد



سفكتم دماءا حرم الله سفكها

و حرمها القرآن ثم محمد



ألا فابشروا بالنار انكم غدا

لفي سقر حقا يقينا تخلدوا



و اني لا بكي في حياتي علي أخي

علي خير من بعد النبي سيولد




شما برادرم را به جنگي نابرابر و بدون دادن هيچ حق دفاعي بر او، به شهادت رسانديد؛ مادران شما بر مرگتان بگريند!

به زودي آتش شعله ور و سوزان دوزخ گريبانتان را خواهد گرفت؛ و بدين سان كيفر گناهانتان را دريافت خواهيد داشت.

شما خونهايي مقدس را ريختيد كه خدا و قرآن و محمد صلي الله عليه و آله و سلم ريختن آن خونها را حرام گردانيده بود.

هان! بهوش باشيد كه شما را به آتش دوزخ بشارت مي دهم و بدانيد كه فردا در ژرفاي دوزخ به عذابي سخت گرفتار خواهيد شد؛

من، در همه ي زندگي ام در سوگ جانسوز برادرم و بيدادي كه بر آن آزادمرد تاريخ بشر رفت مي گريم؛ بر آن انسان عدالتخواه و والايي كه پس از پيامبر از بهترين هاي روزگاران بود؛ آري، من بر او باران اشك خواهم باراند، هماره بر او اشك خواهم ريخت و دانه هاي درشت و بي شمار اشكم از گونه هايم خشك نخواهد شد.