بازگشت

شكايت زينب به پيامبر خدا


«قره ي تميمي» در اين مورد مي افزايد: من هرگز سخنان جانسوز دخت اميرمؤمنان، «زينب»، به هنگامه ي عبور از كنار پيكر به خون خفته ي برادرش، حسين را فراموش نكرده ام كه چنين مي گفت:

«يا محمداه! صلي عليك مليك السماء، هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الاعضاء، يا محمداه! و بناتك سبايا، و ذريتك قتلي، تسفي عليهم الصبا.»

هان اي محمد! اي پيامبر خدا! درود فرمانرواي آسمانها بر تو باد!

اي نياي بزرگ! اين حسين توست كه در اين بيابان خشك و سوزان، به خون خويش غوطه ور گرديده و با پيكري قطعه قطعه، بر خاك افتاده است.

هان اي محمد! اي دادرس ما! و اينان دختران آزاده و پرواپيشه ي تو هستند كه به بند اسارت كشيده شده و اين فرزندان و نسل تواند كه به خون نشسته و با پيكرهاي پاره پاره بر روي خاك مانده اند و باد صبا بر اين نازنين بدنها مي وزد و بر آنها خس و خار مي افشاند! و اين پيكرهاي مقدس را براي مصون ماندن از سوختن و گداختن در


زير تابش آفتاب، زير پوششي از خس و خاك نهان مي سازد!

و بدين وسيله و با اين سخنان جانسوز بود كه دخت آزاده و ستم ستيز فاطمه دوست و دشمن را به گريه درآورد و باران اشك از همه چشمها روان ساخت!

و اينك بجاست كه اين دوستدار حسين عزيز نيز اين دو بند سروده خويش را كه در اين مورد سروده ام، بياورم:



يصلي الآله علي المرسل

و يذكر في المحكم المنزل



و يغزي الحسين و أبنائه

و هذا من المعجب المعضل



خدا بر پيامبر برگزيده اش درود و سلام مي فرستد و در كتاب پرشكوهش، نام بلند و باعظمت او را مي برد، اما از دگرسو حسين، فرزند ارجمند همان پيامبر و فرزندان و يارانش سخت مورد تهاجم وحشيانه استبداد قرار مي گيرند و با لب تشنه قتل عام مي شوند!! راستي كه اين رويداد تلخ و دردناك، از رويدادها و پرسش هاي پيچيده تاريخ است!