بازگشت

اميرمؤمنان و شهادت فرزندش حسين


در اين مورد «ميمون بن شيبان» - كه از علاقمندان «عثمان» بود - آورده است كه: در سفري، ما به همراه علي عليه السلام بوديم كه به سرزمين كربلا رسيديم. هنگامي كه به آنجا رسيديم، آن حضرت بر تل خاكي نشست و فرمود:

«يقتل في هذا الموضع شهداء الا شهداء.»

در اين سرزمين برترين شهيدان سر بر بستر شهادت مي گذارند.

در همان نقطه اي كه آن حضرت با بيان اين جمله از آينده خبر داد، استخوان حيواني افتاده بود؛ من به غلام خويش گفتم: اين استخوان را برگير و در آنجايي كه اميرمؤمنان نشسته است، پس از برخاستن او به عنوان نشانه نصب كن.

او چنين كرد و ما از آنجا گذشتيم و رفتيم، روزگاري از آن جريان گذشته بود كه سالار شايستگان در پهن دشت نينوا به شهادت رسيد و من به همراه غلام خويش به آنجا رفتم و با شگفتي بسيار ديدم آري پيكر مقدس حسين عليه السلام در همان نقطه اي كه آن روز اميرمؤمنان فرمود و ما علامت گذاشتيم بر خاك افتاده و پيكرهاي به خون خفته يارانش بر گرد آن حضرت بر روي خاك شهادتگاه پراكنده اند.

«ابوعباس حميري» آورده است كه: مردي از «عبدالقيس» كه برادرش در اردوگاه حسين عليه السلام بود و به افتخار شهادت نايل آمد، چنين مي گفت:



يا فرو قومي فاندبي خير البرية في القبور

و ابكي الشهيد بعبرة من فيض دمع ذي درور




هان اي «فرو»! برخيز و بر بهترين هاي روزگاران ناله سر ده، و بر پيشواي آزادگي از ديدگان براي هميشه سيلاب اشك روان ساز. بر حسين عزيز از پرده ي دل ناله و شيون سر ده، چرا كه حراميان خون پيشواي معصوم امت را در ماه حرام بر زمين ريختند.