بازگشت

آيا فريادرسي هست؟


[گردونه ي كارزار همچنان به راه خود ادامه داد تا بيشتر ياران آزاديخواه و مردان اصلاح طلب و حق پوي خاندان حسين عليه السلام - يكي پس از ديگري در راه دعوت به حق و برنامه ي اصلاحي و بشردوستانه پيشواي عدالت و آزادي و انتقاد و هشدار از انسان ستيزي و قانون شكني و پايمال شدن حقوق بشر از سوي رژيم خودكامه و خشونت پيشه ي اموي به شهادت نايل آمدند و آن گرانمايه عصرها و نسلها بتدريج با رفتن ياران و جوانان هاشمي يكه و تنها ماند.]

هنگامي كه ديد از همه ي آنان جز چند تن ديگر باقي نمانده است و همه سر بر بستر شهادت نهاده و به سوي حق پرواز كرده اند، خود بپاخاست و گام به پيش نهاد. و براي تكاندادن وجدانهاي خفته و خردهاي خمود و فكرهاي ساده انديش و ظاهربين و براي آخرين اتمام حجت نداي ياري خواهي و بيدادستيزي و فرياد غربت و تنهايي سر داد.

آن گاه بود كه نداي آن حضرت در پهن دشت نينوا طنين افكند كه:

«هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟

هل من موحد...؟

هل من مغيث...؟

هل من معين...؟»

آيا حمايتگر و مدافعي هست كه از حريم حرمت پيامبر خدا و سبك و سيره ي عادلانه و آزادمنشانه ي او حمايت كند؟

آيا توحيدگرا و يكتاپرستي هست كه از خدا حساب ببرد و بفرمان او بياري ستمديدگان بپا خيزد؟

آيا فريادرس و نجات خواهي هست كه نجات ما را از فشار و ستم اين نابكاران حريت كش و ذليل پرور از خدا بخواهد و ما را در برابر استبداد ياري دهد؟

آيا يار و ياري رساني هست كه به ياري حق و عدالت و سربازان و مدافعان آن بشتابد؟