بازگشت

فرزندان بني عامر


سپس فرزندان قبيله ي «بني عامر» بپاخاستند و در پاسخ فراخوان قهرمان «نهشلي» گفتند: هان اي اباخالد! ما فرزندان پدر تو و هم پيمانان جامعه و مردم تو هستيم. از اين رو هر گاه تو بر كسي خشم گيري، ما از او خشنود نخواهيم شد و اگر تو


از كسي خشنود گردي و رضايت دهي، ما نيز بر او خشم نخواهيم گرفت. هر گاه تو از سرزميني كوچ كني، ما در آنجا رحل اقامت نخواهيم افكند و هرگاه تو در جايي سكونت گزيني، ما كوچ نخواهيم كرد.

با اين بيان سررشته داري و فرمانروايي قوم با توست و تو تكيه گاه و مورد اعتماد هستي. از اين رو هر آنچه را صلاح مي داني، ما را بر آن فراخوان تا پاسخ مثبت دهيم و به ما بگو چه بايد كرد، تا پرشور و آگاهانه فرمانت را به جان بخريم. و بدان كه هر گاه هر آنچه را بخواهي و پيشنهاد كني، در قلمرو حكمت و عدالت و عزت و مصلحت، فرمان و اختيار با تو و دلهاي ما به همراه توست!

اينجا بود كه «ابن مسعود نهشلي» رو به آنان كرد و گفت: هان اي بني سعد! دوستان و ياران! به خداي سوگند! اگر چنين كنيد، خداي فرزانه براي هميشه شمشير را از ميان شما برخواهد داشت و نسيم دل انگيز مهر و صفا در ميان جامعه و مردمتان هماره خواهد وزيد. و اگر جز اين راه، راهي برگزينيد، خداي توانا هرگز شمشير را از ميان شما برنخواهد داشت و روي نجات و رستگاري نخواهيد ديد.