بازگشت

نهشلي و نامه ي سالار شايستگان


او نيز از اصلاح طلبان و بزرگاني بود كه نامه اي از سالار شايستگان دريافت داشت و پس از خواندن آن، سه قبيله ي «بني تميم»، «بني حنظله» و «بني سعد» را به يك نشست محرمانه براي مشورت و رايزني فراخواند.

هنگامي كه آنان آمدند، رو به آنان كرد و گفت: هان اي «بني تميم»! موقعيت و جايگاه من و شخصيت و اعتبارم را در ميان خود چگونه مي بينيد؟ و ريشه و تبارم را چگونه ارزيابي مي نماييد؟

آنان در پاسخ او گفتند: تو ستون فقرات پيكر قبيله و سرآمد همگان و مايه ي فخر و مباهات مايي. در شرافت و عظمت، محور و مركزي و در آن بر ديگران پيشي جسته اي و بر نردبان رشد و ترقي صعود نموده اي.

او گفت: اينك شما را در اينجا گرد آورده ام تا درباره ي كاري بزرگ با شما به رايزني و گفتگو بپردازم و در اين راه از شما ياري بگيرم.

آنان گفتند: به خداي سوگند! در راه خيرخواهي و نيك انديشي نسبت به تو دريغ نخواهيم ورزيد و خيرخواهي ات را خواهيم شنيد و در راه پيروزي تو، با همه ي وجود تلاش خواهيم كرد و بهترين ديدگاه را به سود تو ارائه خواهيم نمود. بنابراين بگو تا بشنويم كه براي هر نوع فداكاري آماده ايم.

او گفت: دوستان، معاويه، آن عنصر بيدادگر اموي مرد. به خداي سوگند! كه او فرومايه ترين مردگان و هلاك شدگان و پست ترين گمشدگان از برابر چشم مردم خردمند و آزاده است. او براستي حقير بود و مرگش نيز حقارتبار است.

او عنصر خودكامه اي بود كه با مردنش در و ديوار دژ بيداد و خودكامگي اموي شكسته شد و اركان ستم ويران گرديد. او به سود فرزند فرومايه اش دستور بيعت داد و مي پنداشت كه بدين وسيله كار را بر او استوار ساخته، قدرت و امكانات ملي را به او سپرده و همه چيز را به سود او مصادره كرده است! و اينك پس از او «يزيد»


شرابخوار و فرومايه - كه مركز و محور و منشأ گناهان و سردسته ي تبهكاران در اين جامعه ي ستم زده است - بپا خاسته و بدون دانش و بينش لازم، خود را ولايت مدار و سررشته دار مسلمانان جا زده و ادعاي خلافت مي كند و با جور و جنايت، بدون رضايت و خواست مردم بر آنان فرمان مي راند. و من به خداي بزرگ سوگند راستين ياد مي كنم كه پيكار و جهاد بر ضد او و دار و دسته ي بيداد پيشه و خشونت كيش و تجاوزكارش از جهاد بر ضد شرك گرايان و ستمكاران بهتر و پرپاداش تر است.

مردم! اين حسين عليه السلام، فرزند گرانمايه ي اميرمؤمنان و نواده ي ارجمند پيشواي گرانقدر توحيد، پيامبر گرامي است كه شرافتمند راستين امت، داراي دانش و بينش گسترده و ژرف، سابقه ي درخشان و پرافتخار، ديدگاه درست و استوار، منش عدالتخواهانه و آزادمنشانه و بشر دوستانه و در سن و سال نيز پرتجربه و كارآمد و گره گشا، و با پيامبر خدا نيز داراي پيوندي نزديك و گسست ناپذير است. و هموست كه در برابر استبداد سياهكار اموي شجاعانه قامت برافراشته و جامعه و حكومت خودسر و خودكامه را به راه عدل و داد و قانون گرايي و رعايت حقوق و حدود ديگران و عمل به قرآن و سنت و سيره ي آزادمنشانه ي پيامبر فرا مي خواند.

او بر خردسالان و نسل نوخاسته مهر مي ورزد و همه را گويي فرزندان خويش به حساب مي آورد و نگران سرنوشت آنان است و بر بزرگسالان بسيار بها مي دهد و حرمت و كرامت آنان را با رحمت و مروت پاس مي دارد، و در نتيجه، جامعه و تمدن و دنياي كه او آموزگار و سررشته دار و كارگزارش باشد، توده هاي مردم، گرانقدر و گرامي و صاحب حقوق، آزادي، امنيت، حق معيشت، حق زيستن به صورت موجودي صاحب شعور و خرد، داراي حق انديشه و مقايسه و انتخاب و برخوردار از حق دفاع و حرمت و كرامت خواهند بود.

با اين بيان، حسين عليه السلام پيشواي راستين مردمي است كه خدا، حجت خود را به وسيله ي او بر آنان تمام گردانيده و اندرزهاي خود را به وسيله ي او به آنان رسانده است. پس شما اي مردم حقجو و آزادي خواه! بپا خيزيد و بكوشيد تا از درخشش فروغ تابناك نور حق جلوگيري نكنيد و در راه باطل و بيداد گام مسپاريد؛ و بهوش باشيد! كه با سمپاشيهاي استبداد اموي بر ضد پيشواي آزادي و عدالت به گمراهي درنغلتيد.


مردم! در روزگاران چندان دور، گمراهگران و حاميان آنان چون: «صخر بن قيس»، شما را در روز «جمل» به رسوايي كشاندند و شما را به رويارويي با حق سوق دادند و از پدرش علي عليه السلام، بازداشتند، اينك مي توانيد با شهامت و درايت به جبران گذشته برخيزيد و با ياري رساني به پسر گرانمايه ي پيامبر و پيشواي راستين صلح و آزادي، آن لكه ي ننگ را از دامان «بصره» بشوييد.

به خداي سوگند! اگر كسي از شما در ياري آن حضرت كوتاه بيايد و او را در جهاد عادلانه و نجات بخشش ياري نكند، خدا دادگر به كيفر كارش، خواري و خفت را در نسل و تبار او و بي بركتي را در عشيره و قبيله اش قرار خواهد داد. اينك من پيش از همگان لباس جهاد بر تن كرده و زره پيكار برمي گيرم و هشدار مي دهم كه هر كس در مبارزه ي با ستم و به دست آوردن حقوق و آزادي خويش كشته نشود نيز، سرانجام خواهد مرد، و هر كس از مرگ پرافتخار هم بگريزد، نجات نخواهد يافت و در اين سرا ماندگار نخواهد گشت. پس شما اي مردم! مرا به شايستگي پاسخ دهيد و دعوت آزادي خواهانه و اصلاح طلبانه ام را نيكو بنگريد كه خدا مهر و بخشايشش را بر شما بباراند.