بازگشت

به سوي مردم بصره


پس از حركت «مسلم»، حسين عليه السلام نامه هايي نيز به آگاهان و بزرگان و چهره هاي شناخته شده و نيكوكردار «بصره» از جمله:

«احنف بن قيس»،

«قيس بن هيثم»،

«منذر بن جارود»،

«يزيد بن مسعود نهشلي»،

«مالك بن مسمع» و ديگر عدالت خواهان و آزادمنشان و اصلاح طلبان و مخالفان استبداد و انحصار و خشونت نوشت و آنها را به وسيله ي «زارع سدوسي» يا يكي ديگر از كارگزارانش به نام «سليمان» به سوي آنان گسيل داشت.

در اين نامه ها ضمن تحليل اوضاع ناهنجار و تأسف انگيزي كه بر جامعه ي اسلامي سايه افكنده بود، بدين صورت مردم آزاديخواه و آزادمنش را به سوي حق و عدالت و راه و رسم عادلانه ي خدا و پيامبرش فراخواند و هشدار داد كه رژيم سياهكار و بيدادپيشه ي اموي سيره و روش عادلانه و انساني و آزادمنشانه ي پيامبر را هدف قرار داده و با پايمال ساختن آن، استبدادي خشن و رسوا و بي منطق را به نام اسلام به جاي آن نشانده است. و آن گاه چنين نوشت:

«اني ادعوكم الي الله و الي نبيه، فان السنة قد اميتت، فان تجيبوا دعوتي، و تطيعوا أمري، أهدكم سبيل الرشاد.» [1] .


پس از رسيدن نامه ها و پيك سالار شايستگان به سران «بصره»، همگي از محتواي نامه ي جانبخش و دعوت اصلاحگرانه و بشردوستانه ي حسين عليه السلام آگاهي يافتند و در همان حال هر كدام نامه ي خويش و نام و نشان پيك و آورنده ي نامه را محرمانه نگاه داشته و از فاش ساختن جريان و آسيب رسيدن به خود يا پيك فرزند گرانمايه پيامبر مراقبت نمودند، و رفتند تا در مورد دعوت آن حضرت بينديشند و راهي براي ياري رساني به حق و پيشواي فضيلت و داد بيابند.

در اين ميان تنها كسي كه دستخوش اشتباه گرديد، «منذر بن جارود» بود كه دخترش، «بحريه» در خانه «عبيد» بود، چرا كه او در انديشه ي خويش، نامه و نامه رسان و جريان دعوت را از ساخته ها و نقشه هاي دستگاه اطلاعات و امنيت فاسد و مخوف آن دژخيم خون آشام اموي براي شناسايي دوستداران خاندان وحي و رسالت و مخالفان استبداد سياه اموي پنداشت و با اين تحليل نادرست، نامه و آورنده ي آن را به سوي جلاد خونخوار برد و او نيز با خواندن نامه ي سومين امام نور و آگاهي از محتواي حق طلبانه و ضد استبدادي آن، فرمان اعدام پيك آن حضرت را صادر كرد و با قساوت و بي رحمي، گردن آن انسان شريف و آزاده را زد.

و بدين سان او به اين افتخار بزرگ نايل آمد كه نخستين شهيد قيام آزاديخواهانه و اصلاح طلبانه و اختناق ستيز حسين عليه السلام گردد.

«منذر» پس از پي بردن به تحليل اشتباه خود، سخت پشيمان گرديد، اما ديگر چه سود!!!


پاورقي

[1] بحار، ج 44، ص 339؛ لهوف، ص 19.