بازگشت

آخرين نامه


سرانجام آخرين نامه ي مردم كوفه و عراق به وسيله ي دو تن از چهره هاي شناخته شده ي آن ديار، به نام «هاني بن هاني» و «سعيد بن عبدالله حنفي» به دست آن حضرت رسيد؛ كه اين گونه بود:

«بسم الله الرحمن الرحيم، للحسين بن اميرالمؤمنين من شيعته و شيعة أبيه أميرالمؤمنين،

أما بعد، فان الناس ينتظرونك، لا رأي لهم غيرك، فالعجل العجل! فقد اخضرت الجنات، و أينعت الثمار، و أعشبت الارض، و أورقت الأشجار، فأقدم اذا شئت، فانما تقدم علي جند مجند لك. و السلام عليك و رحمة الله و بركاته.»

اما بعد، هان اي فرزند گرانمايه ي پيامبر! و اي پيشواي راستين امت! واقعيت اين است كه مردم اين مرز و بوم در انتظار آمدن شما هستند. اينان دل در گرو عشق شما نهاده اند و در انديشه و هواي هيچ كس ديگري نيستند. از اين رو تقاضاي همه اين است كه در آمدن به اينجا شتاب كنيد!

آري، شتاب! شتاب كنيد! كه باغ ها و بوستان هاي جامعه سرسبز و پرطراوت است و ميوه هاي گوناگون بوستان هاي ما رسيده و آماده! زمين و زمان از گل و گياه پوشيده، درختان از برگ و بار و شكوفه آراسته شده و انديشه ها و افكار عدالت خواهانه و اصلاح طلبانه در ميان مردم ما به گل نشسته و همه جا وجود گرانمايه ي شما را مي طلبد!


هان اي فرزند گرانمايه ي اميرمؤمنان! اگر بخواهي بر ما منت گذاري و به شهر و ديار ما روي آوري، در حقيقت به سوي مردمي گام مي سپاري كه براي ياري شما و آرمانهاي بلند و آسماني و رهايي بخش تان در اوج آمادگي بوده و صف بسته و مجهز براي خدمت ايستاده اند.

درود خدا و مهر و بركات او بر شما باد!

و آن گاه...

حسين عليه السلام با خواندن اين نامه، رو به دو پيك مردم كوفه كرد و فرمود: چه كساني بر نوشتن اين نامه، همدل و همداستان گرديده و با محتواي آن هم فكر و هم عقيده بودند؟

آن دو، پاسخ دادند: بسياري از بزرگان و چهره هاي شناخته شده ي كوفه، از آن جمله اينان:

1- «شبث بن ربعي»،

2- «يزيد بن حارث»،

3- «حجار بن ابجر»،

4- «عروة بن قيس»،

5- «يزيد بن رويم»،

6- «محمد بن عمير»،

7- و «عمرو بن حجاج» و...

سالار شايستگان با دريافت پاسخ آنان، برخاست و رو به بارگاه خدا آورد و نماز خواند و آن گاه «مسلم بن عقيل»، يكي از چهره هاي انديشمند و آزادمنش و پرواپيشه ي «بني هاشم» را فراخواند و تصميم خويشتن را با او در ميان نهاد و او را از ديدگاه خويش آگاه ساخت. [1] .

پاره اي آورده اند كه: مردم كوفه در نامه ي خويش به سومين امام نور، حضرت حسين، نوشتند كه: ما يكصد هزار نفر هستيم كه همگي يار و ياور شماييم و همگي آماده ي فداكاري مي باشيم!


و پاره اي ديگر آورده اند كه، چهل هزار تن از مردم كوفه با آن حضرت پيمان بستند كه با دشمنان او - كه دشمنان حق و عدالت هستند - به پيكار برخيزند و با كساني در صلح و آشتي باشند كه آن حضرت در صلح و آشتي است.


پاورقي

[1] در اين مورد به اين منابع بنگريد: بحار، ج 44، ص 333؛ ارشاد مفيد، ص 224؛ لهوف، ص 15.