بازگشت

نمايندگان مردم كوفه


در اين مورد از «يونس بن اسحاق» آورده اند كه، پس از رسيدن گزارش هجرت حسين عليه السلام به «مكه»، مردم «كوفه» به تلاش و تكاپو برخاستند و گروهي به نمايندگي از مردم آن شهر و ديار به سوي «مكه» و به قصد ديدار سالار شايستگان، حضرت حسين، حركت كردند. رياست آنان را چهره ي شناخته شده اي چون «ابوعبدالله جدلي» بر عهده داشت.

آنان به همراه خويش نامه هايي از سران كوفه و شخصيت هاي سرشناس و بزرگي چون: سليمان بن صرد، مسيب بن نجبة، رفاعة بن شداد، حبيب بن مظاهر، عبدالله بن وال، قيس بن مسهر صيداوي، هاني بن هاني، سعيد بن عبدالله حنفي و ديگر چهره هاي آن شهر و ديار به سوي آن حضرت بردند كه در همه ي آن نامه ها بر دو اصل تصريح و پافشاري شده بود:

1- بيعت با حسين عليه السلام به عنوان پيشواي شايسته و آزادمنش و برازنده ي جامعه و راهبر و راهنماي دين و دنياي مردم به منظور اصلاح امور و تأمين حقوق و امنيت و


حرمت پايمال شده امت.

2- و ديگر به رسميت نشناختن خلافت و زمامداري «يزيد» و نجات مردم از اسارت استبداد حاكم و سياست ها و فشارهاي ددمنشانه ي آن بر مردم، به ويژه شايستگان، آزادگان، روشنفكران، عدالتخواهان، اصلاح طلبان و مخالفان استبداد و انحصار و ابزار فريب ساختن دين خدا.

آنان پس از تقدم نامه ها، همگي گفتند: هان اي پسر پيامبر! ما در حالي مردم كوفه را پشت سر نهاديم و به سوي شما آمديم كه دلها و جانهايشان در شور و شوق شما بود و ما بر آن اميديم كه خدا ما را به وسيله ي وجود گرانمايه ي شما بر محور حق و هدايت گرد آورد و از آفت هستي سوز ديكتاتوري و بيداد نجات بخشد.

و افزودند: همه ي ما بر اين باوريم كه شما اي پسر پيامبر! به پيشوايي و زمامداري جامعه از «يزيد» و ديگر مدعيان سزاوارتر و زيبنده تريد. «يزيد»، عنصري نابكار است كه خزانه ي مردم و اموال عمومي را به يغما برده و خوبان و شايستگان جامعه را از پاي درآورده و ثروت هاي ملي را به اشرار سپرده است. و اين ها نامه هاي دانشمندان و نوانديشان و بزرگان كوفه و نمايندگان و اشراف آن منطقه است كه به شما تقديم داشتيم.

و سرانجام هم يادآور شدند كه: «نعمان بن بشير»، استاندار «امويان» در كاخ استانداري كوفه است، اما ما در هيچ مراسمي، از نماز جمعه ي او گرفته تا نماز جماعت اش شركت نمي كنيم و در روزهاي عيد و شادي يا ديگر نشست هاي او و اموي مسلكان، با او همراه و همنشين نيستيم. و اگر دريابيم كه دعوت ما را مي پذيريد و گزارش حركت شما به سوي شهر و ديارمان، به ما برسد، او را از آنجا مي رانيم تا به سوي شما برود. [1] .


پاورقي

[1] بحار، ج 44، ص 332؛ ارشاد مفيد، ص 223؛ لهوف، ص 14.