بازگشت

وداعي سوزان و گدازان


و آن گاه در وداعي سوزان و گدازان خطاب به روح بزرگ پيامبر ادامه داد كه:

«بأبي أنت و امي يا رسول الله! لقد خرجت من جوارك كرها، و فرق بيني و بينك و اخذت قهرا، ان ابايع يزيد، شارب الخمور، و راكب الفجور، ان فعلت كفرت و ان ابيت قتلت، فها انا خارج من جوارك كرها، فعليك مني السلام.» [1] .

پدر و مادرم به قربانت، هان اي پيامبر خدا! مرا از جوارت ناخواسته بيرون كردند و ميان من و تو جدايي افكنده شد. آنان زورمدارانه از من مي خواهند كه با يزيد، آن عنصر شرابخوار و تبهكار دست بيعت دهم؛ و اينك مي نگرم كه اگر چنين كنم به خداي كفر ورزيده ام و اگر دست رد بر سينه ي او زنم خونم را خواهند ريخت.

هان اي پيامبر خدا! گواه باش كه من از جوار تو ناخواسته و به زور بيرون مي روم. سلام من بر تو باد اي پيامبر خدا.]

و بدين سان آن گرانمايه ي عصرها و نسل ها مدينه ي منوره و خانه و كاشانه ي خويش را به خدا سپرد و روز سوم شعبان به سال شصتم از هجرت، به سوي مكه حركت كرد.



پاورقي

[1] مقتل ابي‏مخنف، ص 15.