بازگشت

شكايت به پيامبر مهر و عدالت


سومين امام نور، حضرت حسين پس از آن كه دست بيعت گشودن به سوي «يزيد» و به رسميت شناختن حكومت خودكامه و حقيرپرور او را نپذيرفت و رسالت انسانساز و پرشكوه خويش را در آن شرايط حساس و سرنوشت ساز تاريخي، دعوت به حق و عدالت و ارزش هاي والاي قرآن و سنت پيامبر، و مبارزه ي مسالمت آميز و روشنگري فكري، عقيدتي، فرهنگي، اخلاقي، انساني و اجتماعي با ضد ارزش ها و فريب و گناه و بيداد، و كانون و مركز فتنه ها، رژيم بيداد پيشه و خشونت كيش و خودكامه ي اموي ديد، به ناگزير از محيط بسته ي «مدينه» تصميم به هجرت گرفت و بر آن شد كه از كنار حرم پيامبر خدا به سوي بيت الله و كهن ترين معبد توحيد حركت كند تا با اين هجرت و حركت، هم انديشه ها و افكار جامعه را با تكاني شديد متوجه اين خطر سهمگين و بنيان برانداز سازد - كه دين و دفتر و جامعه و مردم را به سوي انحطاط و خمودي مي كشد - و هم از فضاي بسته و محدود «مدينه» و فشار فزاينده ي اي كه در راه است، نجات يافته و با رسيدن به حرم خدا و يافتن مخاطبان بسيار از سراسر جهان اسلام، پيامي روشنگرانه به مردم بدهد و سخن حق را در برابر باطل و بيداد طنين افكن سازد. و هم در مسير راه، از «مدينه» تا «مكه» همچنان بصورت مسالمت آميز، بسان نياي گرانقدرش روشنگري كند و خيرخواهي نمايد و براي نجات و سعادت جامعه و امت باران حقايق را بر مزرعه ي


دل ها و جان ها بباراند و واقعيت ها را به زبان آورد و با بيان دردهاي جانكاه جامعه، در انديشه ي درمان و چاره انديشي باشد.

از اين رو پيش از حركت از مدينه ي منوره، يكي از همان شب هاي سخت بود كه در دل شب از خانه بيرون آمد و به سوي مزار مقدس نياي گرانقدرش، محمد صلي الله عليه و آله و سلم گام سپرد. آنجا، ساكت و آرام بود و ديدگان «مدينه» در خواب كه سالار شايستگان به حرم پيامبر وارد شد و پس از نماز به بارگاه خدا و نيايش و راز و نيازي عاشقانه و خالصانه و پرشور با آن بي نياز، روي سخن را به روح ملكوتي و آرامگاه پرمعنويت پيامبر خدا كرد و با سوز و گدازي وصف ناپذير فرمود:

«السلام عليك يا رسول الله! أنا الحسين بن فاطمة، فرخك و ابن فرختك، و سبطك الذي خلفتني في امتك، فاشهد يا نبي الله انهم خذلوني، و لم يحفظوني و هذه شكواي اليك حتي القاك...» [1] .

درود خداي و خلق او بر تو باد اي پيامبر خدا! من حسين هستم، فرزند تو و فرزند دخت فرزانه ات فاطمه عليهاالسلام، كه مرا براي نجات و هدايت جامعه به دستور خدا به عنوان يكي از جانشينان دوازده گانه ي خويش در ميان امت معرفي كردي.

اي پيامبر خدا اينك روح بلند و جاودانه ات گواه است كه ددمنشان حق ستيز حقوق ما را پايمال ساخته و دست از ياري ما برداشته و حرمت ما را رعايت نكرده اند. و اين شكايت من به پيشگاه توست تا آن گاه كه به ديدارت آيم.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 186.