بازگشت

هشداري درس آموز


بامداد همان شب پرمخاطره اي كه حسين عليه السلام بيعت با «يزيد» و به رسميت شناختن رهبري و زمامداري او را رد كرد، «مروان» به آن حضرت برخورد نمود و با ژست خيرخواهانه و فريبكارانه اي رو به او كرد كه:

«أطعني ترشد!»

نظر مرا بشنو و به كار بند تا راه نجات و رستگاري را بيابي!

آن حضرت فرمود: بگو «قال: قل!»

«مروان» گفت: با اميرمؤمنان، «يزيد» بيعت نما كه خير و سعادت اين جهان و آن جهان تو در گرو همين است! «بايع اميرالمؤمنين يزيد فهو خير لك في الدارين!»

[و آن گرانمايه ي عصرها و نسل ها در پاسخ او، از خطر نابودي اسلام و محو راه و رسم عادلانه ي پيامبر سخن گفت و در بياني جاودانه و درس آموز، هشدار داد كه:

«انا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذا قد بليت الامة براع مثل يزيد، و لقد سمعت جدي رسول الله يقول: الخلافة محرمة علي آل ابي سفيان، فاذا رأيتم معاوية علي منبري، فابقروا بطنه و قد رآه اهل المدينة علي المنبر فلم يبقروا بطنه فابتلاهم الله بيزيد الفاسق.» [1] .


آن گاه كه عنصر تاريك انديش و آلوده اي بسان يزيد زمام امور جامعه را به كف گيرد و جامعه ي اسلامي به زمامداري چون او گرفتار آيد، بايد فاتحه ي اسلام و فرهنگ انسان پرور و مقررات عادلانه و آزادمنشانه آن را خواند.

سپس افزود: من از نياي گرانقدرم پيامبر خدا شنيدم كه مي فرمود: هان اي مردم! بهوش باشيد كه رهبري و زمامداري جامعه ي اسلامي بر خاندان ننگين و خودكامه ابوسفيان حرام است. و اگر روزي معاويه را بر فراز منبر من نگريستيد، شكم او را پاره كنيد، چرا كه آنجا جاي فريب و دجالگري نيست! و دريغ و درد كه مردم مدينه آن تبهكار را بر فراز منبر پيامبر نگريستند،اما به دستور پيامبر عمل نكردند و به كيفر آن، اينك خداي دادگر آنان را به يزيد - كه تبهكارتر و زشت كردارتر از اوست - گرفتار ساخته است.


پاورقي

[1] لهوف، ص 20.