بازگشت

پايان آن نشست


«وليد» با برخورد شجاعانه و آزادمنشانه ي حسين عليه السلام به خود آمد و گفت: اي اباعبدالله! اينك شما با نام خدا و ياري او برويد و از سخنان «مروان» هم - كه نظر خود اوست و نه من - با كرامت و بزرگواري بگذريد و به خواست خدا فردا به اينجا بازآييد تا در اين مورد بينديشيم و تصميم بگيريم!

و بدين سان سالار شايستگان، و از پي او نيز ديگر چهره هايي كه از بيعت يزيد سرباز زده بودند، از استانداري «مدينه» بيرون آمدند و نقشه ي شوم «مروان» نقش بر آب گرديد و تير كينه و ددمنشي و بدخواهي اش به سنگ خورد.

پس از بيرون آمدن آنان از كاخ استانداري، «مروان» رو به «وليد» كرد كه: سوگند به خداي كه اگر اين گروه از تو جدا شوند و از اينجا بروند، ديگر توان دست يابي به آنان را نخواهي داشت جز اين كه انبوهي از كشته ها بر جاي گذارند!

و آنان از نزد «وليد» بيرون آمدند و جز حضرت حسين عليه السلام هر كدام سوار بر مركب هاي رهوار خود شدند و از راه و بيراهه، خود را به «مكه» و كنار كهن ترين معبد توحيد و خانه ي امن خدا رساندند و تنها حسين عليه السلام در مدينه ماند و شجاعانه و در پرتو شهامت و شجاعت و منطق نيرومند و آزادگي و سرفرازي خويش، از بيعت با «يزيد» سر باز زد و شهامتمندانه او را همان گونه كه تبهكار و بدانديش و شرابخوار و كشنده ي بي گناهان و خودكامه اي آلوده بود، معرفي نمود و دست بيعت به سوي نماينده ي او نگشود و خلافت اموي را، دور از اسلام و بيگانه ي با عدالت و آزادگي و در جهت محو سيره و سنت عادلانه و انساني پيشواي گرانقدر توحيد، پيامبر گرامي و پايمال كننده ي حقوق و آزادي و امنيت و كرامت مردم معرفي كرد و سخن حق را در


برابر خشن ترين و قانون شكن ترين و ستمكارترين و پليدترين ديكتاتوري روزگاران طنين افكن ساخت و براي هميشه پرجاذبه ترين سرمشق و نمونه و الگو و سمبل و مقتداي عدالتخواهان و ستم ستيزان و مبارزان راه آزادي و مردمسالاري و حقوق بشر گرديد.