بازگشت

پيشگويي پيامبر


از بانو «لبابه»، دختر «حارث» كه همسر «عباس»، عموي پيامبر بود - و به «ام الفضل» شهرت يافت - آورده اند كه:

من پيش از طلوع خورشيد نورافشان وجود حسين عليه السلام شبي در عالم رؤيا ديدم كه پاره اي از پيكر مقدس پيامبر جدا شد و در دامان من و در خانه ام فرود آمد!! فرداي آن شب، جريان خواب شگفت انگيز خويش را به پيامبر گرامي بازگفتم. كه آن حضرت فرمود: «لبابه»! نگراني به دل راه مده، پيام خواب تو اين است كه دخت فرزانه ام فاطمه به زودي كودكي گرانمايه به دنيا خواهد آورد كه من او را براي پرستاري و شيردادن به تو مي سپارم!

پس از مدتي همان گونه كه پيامبر گرامي پيشگويي فرموده بود، دخت فرزانه اش، فاطمه، حسين عليه السلام را به دنيا آورد.

روزي من، آن كودك ارجمند را آوردم و بر دامان پيامبر گرامي نهادم. آن حضرت حسين عليه السلام را مورد مهر و محبت قرار داد و درست در همان حال كه كودك در آغوش پيامبر بود، ادرار كزد و قطره اي از آن به لباس پيامبر چكيد. من آن كودك ارجمند را با دو انگشت اندكي فشردم و او گريه كرد.

پيامبر گرامي كه از كارم ناخشنود گرديد، رو به من كرد كه:

«مهلا يا ام الفضل! ثوبي يغسل و قد اوجعت ابني!»

هان اي «لبابه»! چه مي كني؟ آهسته! شكيبايي پيشه ساز، لباس من قابل شستشو مي باشد و چاره اش اندكي آب روان است، اما تو پسرم را آزردي كه از نظر روحي و تربيتي جبران پذير نيست!

من با پوزش خواهي رفتم تا آب بياورم، اما هنگامي كه بازگشتم، ديدم پيامبر خدا گريان و اندوه زده است.

دليل گريه و اندوه آن حضرت را پرسيدم و گفتم: اي پيامبر خدا! چرا گريه مي كنيد!؟

فرمود: فرشته وحي بر من فرود آمد و خبر آورد كه بيدادگران و تاريك انديشان امت، فرزندم، حسين عليه السلام را به شهادت خواهند رسانيد!


«قالت: فتركته و مضيت لأتيه بماء، فجئت فوجدته يبكي،

فقلت: مم بكاؤك يا رسول الله؟

فقال: ان جبرئيل أتاني فأخبرني أن امتي تقتل ولدي هذا.» [1] .

و نيز آورده اند كه حضرت حسين عليه السلام در همان دوران كودكي و شيرخوارگي، روزي بر روي دست ها و پاها آمد تا بر دامان و سينه ي پيامبر قرار گرفت و در آغوش آن حضرت بود كه ادرار به او دست داد، ما شتافتيم تا او را برگيريم و باز داريم كه پيامبر فرمود:

«ابني، ثم دعا بماء فصبه عليه.» [2] .

اين فرزند گرانمايه ي من است، آري پسر من است! آن گاه مقداري آب خواست و آن نقطه را آب كشيد.


پاورقي

[1] بحار، ج 44، ص 246، ح 46.

[2] بحار ج 43، ص 296؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 226.