بازگشت

سخن مؤلف


ستايش از آن خداوندي است كه پرده از هدف هاي نهانش كنار مي زند، ذات پاك و بي همتاي خود را در كتاب پرشكوه و انسانسازش، به وفاي به عهد و پيمان وصف مي كند، و بر پيشاني انسان نوشته است كه نگونساري و بدبختي يا نيك بختي و سرافرازي او، در گرو فرمانبرداري از خدا و يا نافرماني از او مقرر شده است.

همان خدايي كه قلب هاي دوستانش را با نور هدايت و فروغ تابناك رهنمودش روشن و نورباران ساخته و مغز و دستگاه خرد و انديشه ي آنان را براي شناخت ذات


پاك و بي همانندش گشوده، اما حقيقت ذات بي همتايش از بينش و دريافت آنان نهان است. در برابر ديدگانشان پديده هاي شگفت انگيز و مصنوعات و موجودات بهت آور و نظام شگرفي آشكار ساخته است كه انديشه هاي خردمندانه و متفكران در ارزيابي مقررات و اندازه گيري ها و نظام حيرت زاي آن سرگردان است و واژه ها و سخنان واژه پردازان و سخنوران توانا از وصف ذات پاك و بي همتاي او ناتوان و درمانده است!

او دوستان و دوستدارانش را از اين سراي زودگذر - كه خانه ي گناهان است - دور ساخته و به سراي سلامت و امنيت و نجات نزديك مي سازد، و بدين سان آنان در فراهم آوردن ره توشه ي نجات و رسيدن به انجام كارهاي شايسته و آراستگي به ارزش ها و كمالات، با هم به رقابت سالم و انساني و شايسته برخاسته و به سوي درك و دريافت برهان روشن رستاخيز و زندگي در جهان پس از مرگ، به وسيله ي آنچه آفريدگار هستي با آيات و معجزه هاي پيامبران و كتاب هاي آسماني، نشان داده است، به مسابقه پرداخته اند.

آنان بدين سان از پريشاني خاطر و رنج و مشقت گناهان و زشتي ها نجات يافته و به سوي دست يابي به هدف والاي داناي نهان ها و آراستگي به ارزش هاي مورد نظر او نايل آمده اند.

بر اين باور است كه آفريدگار فرزانه، رازها را براي اينان هويدا ساخت و پرده ها را بر ايشان بالا زد و پوشش و حجاب را ميان آنان و چشمه سار شيرين و گوارا و پاكيزه ي هدايت و اوج به سوي كمال را زدود و آنان را بر هدايتي پرشكوه راه نمود و پرچم هاي شادماني و نويد را براي آنان برافراشت.

در اين هنگامه و شرايط، آنان را به بندگي خود - كه اوج سرفرازي و آزادگي و افتخار است - فراخواند تا با هر آن تبهكاري كه از مقررات عادلانه و مفاهيم انسانساز و معارف تفكرانگيز و فرهنگ آزاديبخش و آزاديخواه و آزادي ستان و آزاده پرور دين او روي گردان است و در هواي بدانديشي و خودكامگي و خودسري و برتري جويي و تبعيض خواهي و به اسارت كشيدن بندگان خدا و تحميل بافته ها و يافته ها و پندارهاي خرد ناپذير و خودپرستانه خود، به وسيله زور عريان و نيمه عريان به


ديگران، به پيكار قهرمانانه برخيزند.

در افق بينش و آگاهي و تجليگاه خرد و فروزشگاه فكر و خيزشگاه وجدان و فطرت آنان، نور اميد و روشنايي هدايت تجلي كرد و در نتيجه، با آبي صاف و آبشاري زلال و ريزان، كدورت ها و زنگارهاي درونشان را شستشو داده و پاك و پاكيزه ساختند و از اين كه خويشتن را به گروه زورمداران و گمراهان زنند و به خيل راه گم كردگان وارد سازند، منصرف شدند و برتري يافتند. آنان به پيكار با دشمن حق و عدالت، در خود شور و شوق بسيار ديدند و در راه خدا به درياي سختي ها و مشكلات فرو رفتند.

راستي كه اين نعمت گران هدايت و راهيابي به سوي حق و خودسازي و آراستگي به ارزش ها و پيراستگي از گناهان، چه شادي و شادماني وصف ناپذيري به ياران خدا ارزاني داشت! و چه مايه ي روشني چشمي بر ديدگانشان افكند و ديدگانشان را فروغ بخشيد كه با لب هايي تشنه براي نوشيدن باران سعادت و جام نيك بختي، و جان هايي شيفته و در شور و شوق شهادت در راه خدا، به رويارويي با دشمن حق و فضيلت شتافتند! و در همان حال به امضاي آن داد و ستد پرسودي كه به هنگام جدا سازي جايزه ها و پرداخت پاداش ها و سودها و حسابرسي كارها در روز رستاخيز، از آن آنان و روزي آنان خواهد گرديد، شاد و شادمان بودند.

آنان مي دانستند و بر اين باور بودند كه هرگزبه مقام والايي كه بايد، نخواهند اوج گرفت،مگر اين كه جامه ي اين زندگي زودگذر و فناپذير را از تن بيرون آورده و جامه ي مرگ پرافتخار و مبارزه روشنگرانه و شهادت خالصانه و عاشقانه ي در راه خدا و در جهت آزادي توده هاي دربند خودكامگان و انحصارگران قدرت و هستي مردم را بر تن كنند. از اين رو آن شايسته كرداران پرشهامت و سرفراز در رويارويي با دشمن خيره سر و پيكار دليرانه و درگيري سخت و خونبار با او، اين گونه و در اين جلوه و چهره ي بي نظير آن، جان را نثار كردند. و راستي كه در اين مقام پرفراز و در اين پيمان گرانسنگ و والا، عاشوراييان و قهرمانان آزاديخواه و حق طلب و استبداد ستيز نينوا و ياران فداكار حسين عليه السلام در تن سپردن به مرگ و فداكاري در راه حق و شكيبايي بر تيزي نوك نيزه ها و لبه ي برنده و قيافه هراس انگيز شمشيرها از يكديگر پيشي گرفتند و


افتخاري جاودانه و درس و دانشگاهي ماندگار از ارزش ها و قداست ها و ايثار و اخلاص ها آفريدند، و براي هميشه پرچم عدالت و آزادي و جوانمردي و حق طلبي و پيكار با ستم و استبداد و خشونت و تاريك انديشي و دجالگري و تبهكاري و ابزار سلطه و فريب ساختن دين و افترا را برافراشته داشتند.

آنان براستي در پيكار حق طلبانه ي خود، اين گونه بودند كه در اين سروده ام به وصف كشيده شده اند:



لهم جسوم بحر الشمس ذائبة

و أنفس جاورت جنات باريها



كان مفسدها بالقتل مصلحها

أو أن هادمها بالسيف بانيها



آنان داراي پيكرهايي هستند كه با باران حرارت و خشم خورشيد گداخته و آبديده شده اند، و جان هاي پاكي دارند كه در جوار رحمت حق و بهشت پرطراوت و زيباي آفريدگارند!

آن بيداد پيشه اي كه آنان را با جنگ و كشتار از ميان برمي دارد و به ظاهر زندگي شان را تباه مي كند، تو گويي اصلاحگر آنان است. و آن كسي كه با شمشير تجاوز بر آنان تاخته و نابودشان ساخته، گويي براستي حيات و زندگي نوين و دگرباره اي به آنان هديه كرده است.