بازگشت

محمد بن جعفر


او براستي ستاره ي درخشان جامعه و دين، در روزگار خويش بود. وي در لقب «نجيب الدين» و با كنيه ي «ابو ابراهيم»، محمد بن جعفر بن ابي البقاء، هبة الله بن نما بن علي بن حمدون حلي ربيعي نام داشت، و از قبيله ربيعه، قبيله ي بلند آوازه و ريشه دار عرب ريشه مي گرفت و به آن منسوب بود.

در سال 576 هجري در شهر «حله» ديده به جهان گشود و در آن محيط علمي و فكري و ديني رشد كرد و نزد پدر دانشمند و ديگر دانشوران آشنا و معاصر خويش، همچون: فخر الدين محمد بن ادريس حلي عجلي، و شيخ محمد بن مشهدي، دانش آموخت و از آنان اجازه ي نقل روايت دريافت داشت.

دانشوران و دانشمندان بسياري از مقام علمي او بهره ور گشتند و از خرمن دانش او خوشه ها چيدند و برخوردار گشتند كه از آن جمله: شيخ «سديد الدين»، پدر علامه، «احمد بن طاووس حسني»، «رضي الدين بن طاووس حسني»، و چهره هايي بنام از اين گونه بودند.

محقق «كركي» در مورد او مي نويسد: دانشمندترين و دانشورترين و كارآمدترين عالمان، به درياي دانش و فقه اهل بيت، شيخ فقيه و سعيد كم نظير «محمد بن نماي حلي» است.


محدث بزرگوار، مرحوم «مجلسي» در بخش اجازه هاي نقل روايت از كتاب «بحارالانوار» به نقل از دستخط شهيد بزرگوار محمد بن مكي، صاحب كتاب «لمعه» مي گويد: «ابن نماي حلي» خطاب به پاره اي از حسودان بد انديش و كوته بينان روزگارش كه در مورد او حسادت مي ورزيدند و به اين آفت ويرانگر گرفتار آمده بودند، چنين سرود:

منم، «ابن نما» كه اگر لب به سخن بگشايم، بياني گويا و رسا دارم، اگر چه خطيب سخنور و گوياي جامعه هم، سخن به رسايي و فصاحت نراند. و اگر دست انساني را از فضيلت و ارزشي باز دارم، براي او دستي بلند و پرتوان مي گسترانم.

فرزندان پدرم در راهي روشن به سوي والايي و سرفرازي گام مي سپارند و با عملكرد و كردار شايسته و پسنديده ي خويش، نردباني به سوي هر شكوه و عظمت و والايي مي سازند.

براي نمونه، پسران نياي ارجمندم، «جعفر»، آن بزرگمرد، نيكوكردار، نيكوخوي و جوانمرد، كه همه ي آنها شيفته ي نيكوكاري و شايسته كرداري و عاشق بخشش و كرامت اند.

نياي پدرم، فقيه بزرگوار جناب «ابوالبقاء»، هماره در بيان و انتقال دانش ها پيشتاز و پيشاهنگ بود.

مردم بدانديش و كج فكر، انهدام و فروريختن ارزش هايي را آرزو مي كنند كه علي برافراشت، اما چقدر دور و ناپسند است كه ارزش هاي شناخته شده فرو ريزند و نابود گردند!

آن كسي كه حسد مرا بر دل دارد و نسبت به من حسادت مي ورزد، از سر ناداني بر آن است كه به اوج هدف و آرمان من دست يابد.

اما آيا انسان مي تواند به سوي آسمان و اوج آسمان پر كشد و بدون وسيله مناسب پرواز نمايد؟

هدف ها و آرزوهاي من بسي بلند و دور از دسترس عناصر بدانديش و حسادت ورز و دون همت است. پس واي بر تو باد! بيا راه ديگري در پيش گير!

و چه كسي نياكاني چون نياكان پرواپيشه ي «نما» دارد؟


و بدين سان از اين سروده و اشعاري كه «ابن نما» آن را سرود و به سوي عناصر حسادت ورز و دشمنان و بدخواهان خويش فرستاد، بزرگي نفس و بزرگمنشي، معنويت و قداست، مقام روحاني و معنوي و پيراستگي او از ضد ارزش ها نمايان مي گردد.

آري، پدر و آموزگار ما، علامه ي فقيد، جناب «ابن نماي حلي» سرانجام در سال 645 هجري در نجف اشرف جهان را بدرود گفت و به گونه اي كه نويسنده ي كتاب «نخبة المقال» در اين مورد آورده است، در جوار آرامگاه ملكوتي اميرمؤمنان به خاك سپرده شده است.

از آن بزرگوار آثار علمي و ديني مفيد و ارزشمندي بر جاي مانده است. مشهورترين آنها، كتاب ارزنده ي «مثير الاحزان»، يا «برانگيزاننده ي غم ها» مي باشد كه در سوگ سالار شايستگان، حضرت حسين و ياران پراخلاص و فداكارش نگارش يافته است.

اين كتاب، اثر ارزشمند و شناخته شده اي است كه نويسنده ي گرانقدرش در صفحات و سطور آن، رويداد بزرگ و دگرگونسازي را به تصوير كشيده است كه صداي آن، در آسمان هاي شرق و غرب، از قرن اول هجري تاكنون طنين انداز است. هماره طنين آن به گوش مي رسد و در مسير گذشت زمان و گردش چرخ روزگار و سپري شدن قرن ها و عصرها، خاطره ي اندوهبار و دردناك، و فداكاري هاي افتخارآفرين و جاودانه اما حزن انگيز آن تجديد مي گردد.