بازگشت

پاسخ به نداي همكاري و دادخواهي


هدف ديگر نهضت آزاديخواهانه و نجات بخش عاشورا پاسخگويي به نداي دادخواهي و دعوت به تعاون و همكاري از سوي مردم عراق و كوفه است؛ و اين كار يعني پاسخگويي به نداي جاودانه ي قرآن.

«تعاونوا علي البر و التقوي» [1] .

كوفه در آن روزگار مركز عراق بود و اردوگاهي بزرگ در برابر انحصار و تاريك انديشي شام و به اعتباري از قدرتمندترين شهرهاي آن روز و كانون آگاهان و روشنفكران و دوستداران خاندان وحي و رسالت و مدتي هم مركز خلافت عادلانه و بشردوستانه امير والاييها؛ و درست به همين دليل هم سخت مورد سركوب رژيم اموي قرار گرفت و ده ها چهره مبارز و پرواپيشه و آزاديخواه و اصلاح طلب آن، همانند: حجر بن عدي ها، ميثم تمارها، عمرو بن حمق ها، رشيد هجري ها، كميل ها، قنبرها، هاني ها، شريك ها، و طوعه ها با پرونده سازي هاي رسوا و نواخته شدن مارك ارتداد و شورشگري و خيانت بر پيشاني شان قتل عام شدند.

اينك سال شصتم از هجرت است و با مرگ معاويه شكافي عميق در برج و باروي استبداد و اختناق پديدار شده و آن مردم زجر كشيده به جنبش و حركت درآمده و برآنند تا خود را از سركوب و ستم مذهب سالاري مخوف و خشن و دروغين اموي برهانند. در اين راستاست كه ده ها نامه و پيك به سوي پيشواي آزادي گسيل مي دارند و از او براي رفتن به كوفه و عراق براي تعاون و همكاري در راه نيكي و پروا و برچيدن بساط بيداد و افكندن طرحي نو براي اصلاح اساسي جامعه دعوت مي كنند و دست بيعت به سوي او مي گشايند.


اينجاست كه حسين عليه السلام با انگيزه و عامل جديدي در حركت نجات بخش خود رو به رو مي شود و بسان پدرش در پذيرش بيعت مردم - احساس وظيفه مي كند [2] و به اين حقيقت مي رسد كه بايد به دعوت آنان پاسخ مثبت دهد و دست همياري و همكاري آنان را براي مبارزه با ستم و تباهي و افكندن طرح عدالت و آزادي، به مفهوم واقعي آن بفشارد.

اين حقيقت در منطق روشنگرانه ي آن حضرت بارها انعكاس يافته است. براي نمونه:

1- آن حضرت در نخستين برخورد با سپاه اموي به فرماندهي حر، از جمله فرمود:

«... و قد اتتني كتبكم و قدمت علي رسلكم ببيعتكم انكم لا تسلموني و لا تخذلوني...»

شما به من نامه ها نوشتيد و پيك هاي خود را به سوي من گسيل داشتيد و دست بيعت به سوي من گشوديد و پيمان بستيد كه مرا در راه ايجاد تحول مطلوب و دگرگوني خداپسندانه در اين جامعه ي استبداد زده و اين مزرعه ي آفت گرفته ياري خواهيد كرد و من در پاسخ به دادخواهي و دعوت به تعاون از سوي شما آمده ام؛ اينك اگر به پيمان خويش وفاداريد كه بر راه راست و عادلانه اي گام سپرده ايد و من حسين هستم، فرزند علي و فاطمه، خود در كنار شما هستم و خاندانم همراه خاندان شما و من الگو و سرمشق و پيشواي شما در اين راه عادلانه و اصلاح طلبانه ام...

2- آن حضرت در راه مكه به سوي كوفه با «طرماح» - كه زمان شناس و آگاه به سياست بود - روبرو شد و ضمن رايزني و ارزيابي اوضاع با او فرمود:

«ان بيني و بين القوم موعدا اكره ان اخلفهم»

واقعيت اين است كه ميان من و مردم عراق و كوفه پيماني است استوار كه من دوست ندارم از آن تخلف كنم و عهد خويش را با آنان ناديده بگيرم.



پاورقي

[1] سوره‏ي 5، آيه‏ي 2.

[2] در اين مورد به نهج‏البلاغه، خ 3، بنگريد که مي‏فرمايد: لو لا حضور الحاضر....