بازگشت

دعوت به قانونمداري و نظارت ملي


امر به معروف و نهي از منكر نه كار يك نهاد و ستاد فرمايشي است و نه از فرد و گروهي ناآراسته ي به دانش و عملكرد و انديشه پرجاذبه و شايسته و مترقي - گرچه هدف آنان هم نيك باشد- ساخته است.

ره آورد آن نيز حكومت بر كالبدها و ظاهرها با زور و فشار، يا دخالت در امور و شئون خصوصي مردم و سلب امنيت و آزادي از آنان نيست و شعاع عمل، آن هم نه كوتاه كردن مو و ناخن جوانان است و نه تحقق شعار يا روسري و يا توسري! هم چنانكه نبايد از آن ابزاري براي تحميل اختناق و انسداد سياسي ساخت؛ چرا كه اين دو اصل مترقي اگر از مسخ و تحريف قدرتها و تاريك انديشي ها مصون بمانند در حقيقت ترسيم كننده آزادي بيان و قلم، نقد و انتقاد، دليل خواهي و چون و چرا، نظارت بر روند امور و شئون جامعه و حكومت، و نقدپذير و پاسخگو خواستن صاحبان قدرت و امكانات در برابر مردم است و در همان حال رساترين دليل بر لزوم روزنامه ها و مطبوعات آزاد، تريبون ها و منبرهاي مستقل، رسانه ها و فرستنده هاي مردمي، دعوت ها و احزاب و گروه هاي متنوع و متعدد در قلمرو حق و عدالت است تا بتوانند در پرتو اين اصول مترقي از حقوق و آزادي مردم پاس داشته و ناظر هوشمند و مراقب قانون گرايي و قانونمداري صاحبان قدرت و توده هاي مردم باشند و در صورت لزوم آنان را امر به معروف و نهي از منكر كنند.

تنها در اين شرايط است كه جامعه روي آزادي و سعادت و قانونگرايي و رفتار


قانونمدارانه را مي بيند و روح و جان دين بر كالبد مردم دميده مي شود و هر كسي بر سرنوشت خويش حاكم مي گردد و از سوي مراكز رنگارنگ قدرت احساس امنيت مي كند.

درست بر اين اساس است كه در نگرش قرآن و عترت، اين كار بزرگ و پراهميت و سرنوشت ساز را كار پيامبران و جانشينان راستين آنان مي نگريم و سيره ي آزادمردان و شيرزنان تاريخ؛ رسالت تاريخي متفكران مي يابيم و سبك و شيوه ي روشنفكران و اصلاحگران و مخالفان ستم و استبداد و پرچمداران شجاع دفاع از حقوق انسان ها در كران تا كران تاريخ.

با تعمق در منطق روشنگر پيشواي آزادي به روشني درمي يابيم كه يكي از هدف هاي بلند آن حضرت در نهضت عدالتخواهانه عاشورا عمل به دو اصل مترقي امر به معروف و نهي از منكر يا دعوت به قانونمداري و هشدار از قانون شكني و خودكامگي، يا زنده ساختن نظارت ملي است؛ و اين خود عاملي سرنوشت ساز و مستقل و بسيار پراهميت است كه آن انسان والا را برمي انگيزد و به سوي انجام وظيفه و اداي رسالت تاريخي در آن شرايط بحراني و تيره و تار جامعه به حركت مي آورد.

آن حضرت در اين مورد در سفارشنامه اش مي نويسد:

«و اني لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي...» [1] .

من از شهر و ديار خويش نه براي راحت طلبي و وانهادن مسئوليت به راه افتاده ام و نه براي خوشگذراني و بيهودگي؛ نه انگيزه ام ستم كاري و بيدادگري است و نه تبهكاري؛ بلكه مي خواهم جامعه و امت را از نگونساري و اسارت نجات دهم و به خواست خدا كارش را به سامان آورم و اصلاح كنم؛ مي خواهم زورمداران را به قانون گرايي و عمل به قانون دعوت كنم و از ستم و بيداد و تجاوز به حقوق مردم هشدار دهم.

و نيز نيايشگرانه زمزمه مي كند كه:


«اللهم اني احب الامر بالمعروف و انكر المنكر» [2] .

بار خدايا من دعوت به قانونگرايي و قانونمداري را دوست مي دارم و از زشتكاري و قانون شكني بيزاري مي جويم و با همه ي وجود قانون ستيزان را هشدار مي دهم.

و نيز سفير روشنفكر و شجاع آن حضرت در برابر تحريف و دجالگري استبداد، به ترسيم اين واقعيت سرنوشت ساز مي پردازد و مي فرمايد:

«ما لهذا اتيت ولكنكم اظهرتم المنكر، و دفنتم المعروف، و تأمرتم علي الناس بغير رضي، و حملتموهم علي غير ما أمركم الله به، و عملتم فيهم باعمال كسري و قيصر، فاتيناهم لنأمر فيهم بالمعروف، و ننهي عن المنكر، و ندعوهم الي حكم الكتاب و السنة و كنا اهل ذلك.» [3] .

من از سوي حسين عليه السلام نيامده ام تا در جامعه بذر پراكندگي و فتنه و تباهي بيفشانم؛ نه، هرگز؛ بلكه واقعيت اين است كه شما استبداد و خودكامگي و حق كشي و قانون ستيزي را در جامعه آشكار، و عدالت و رعايت حقوق و آزادي مردم و عمل به قانون را دفن نموده و با زور و فريب قدرت ملي و امكانات عمومي را قبضه كرده و در ميان امت پيامبر به نام دين او، استبداد و خودكامگي شاهان ايران و روم را برپا داشته ايد! و ما آمده ايم تا در اين جامعه ي استبداد زده مردم را به آزادي و شايسته سالاري و نجات دعوت كنيم و از تحمل ذلت و اسارت و خفت بازشان داريم. آري، اين است هدف بلند ما و اين ما هستيم كه شايسته ي تحقق چنين هدف والايي هستيم.


پاورقي

[1] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 188.

[2] مقتل الحسين، خوارزمي، ج 1، ص 186.

[3] ناسخ التواريخ، ج 2، ص 102.