بازگشت

امام حسين و عيسي مسيح (ولادت سيدالشهداء)


1. قال اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلي نبيا و جعلني مباركا اين ما كنت و اوصاني بالصلوة و الزكوة ما دمت حيا و برا بوالدتي و لم يجعلني جبارا شقيا و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا [1] .

2. بين حضرت عيسي در امت مسيح و حضرت امام حسين در امت اسلام وجه شباهتهايي هست، از آن جمله از حيث مادر كه مريم «سيدة النساء» است و همچنين حضرت زهرا. درباره ي حضرت مريم قرآن مي فرمايد: «و اذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفيك و طهرك و اصطفيك علي نساء العالمين» [2] .

در احاديث نيز وارد شده كه نظير اين خطاب براي حضرت زهرا واقع شده.

شاعر مي گويد:




فان مريم احصنت فرجها

و جاءت بعيسي كبدر الدجي



فقد احصنت فاطمن وجهها

و جاءت بسبطي نبي الهدي [3] .



مريم، صديقه ي آن امت است: «ما المسيح ابن مريم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صديقة كانا يأكلان الطعام» [4] .

حضرت زهرا صديقه ي طاهره ي اين امت است. درباره ي هر دو «بتول عذرا» گفته شده است.

3. شباهت ديگر، در مدت حمل است. در حديث است (نفس المهموم، ص 6، و بحار، جلد دهم، باب 11) كه مدت حمل سيدالشهداء شش ماه طول كشيد و هيچ كس شش ماهه متولد نشد كه در عين حال بماند مگر حسين و عيسي عليهماالسلام. در حديث است كه آيه ي «و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلثون شهرا حتي اذا بلغ اشده و بلغ اربعين سنة قال رب او زعني ان اشكر نعمتك التي انعمت علي و علي والدي و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لي في ذريتي اني تبت اليك و اني من المسلمين» [5] اشاره است به سيدالشهداء. عيسي برا بوالدتي بود و حسين وصينا الانسان بوالديه احسانا؛ عيسي گفت: اني عبدالله، درباره ي حسين نازل شد: اني من المسلمين.

«عمرو بن سعيد بن عاص اشدق» حاكم مكه نامه اي نوشت به سيدالشهداء و حذره من النفاق و الشقاق. [6] حضرت در جواب نامه اش نوشت: «لم يشاقق الله و رسوله من دعا الي الله و عمل صالحا و قال اني من المسلمين» [7] اشاره است به آيه ي كريمه «و من احسن قولا


ممن دعا الي الله و عمل صالحا و قال انني من المسلمين» [8] .

در باب حمل عيسي نه ساعت و نه روز هم گفته شده [9] رجوع شود به كتاب جلوه ي مسيح.

در باب حمل حضرت سيدالشهداء اگر تولد آن حضرت در سوم شعبان و تولد حضرت مجتبي در نيمه ي رمضان باشد، ممكن نيست آنچه در بعضي روايات رسيده كه فاصله ي آنها شش ماه و ده روز است درست بيايد. شش ماه و ده روز، با رواياتي منطبق است كه تولد حضرت را در آخر ربيع الاول ذكر كرده. رجوع شود به نفس المهموم.

4. شباهت ديگر آنها در عقيده اي است كه مردم در مسأله ي «تفديه» پيدا كردند [10] و خيال كردند كه آنها كشته شدند كه گناه ديگران را به گردن بگيرند و ديگران آزاد باشند و تكليف ساقط شد. درباره ي عيسي اصل كشته شدن دروغ است و درباره ي سيدالشهداء فلسفه ي كشته شدن اين نبود. به قول مولوي: «زانكه از قرآن بسي گمره شدند...». شباهت ديگر در زكي و مبارك بودن است. يعني هر دو وجود بركت خيز فوق العاده شدند. [11] .

بركت عبارت است از نمو در خير، چنانكه از تفسير مجمع البيان و صافي و غيره برمي آيد. مفردات راغب مي گويد: و لما كان الخير الالهي يصدر من حيث لا يحس و علي وجه لا يحصي و لا يحصر قيل لكل ما يشاهد منه زيادة غير محسوسة هو مبارك و فيه بركة. [12] .

همان طور كه يك زمين مبارك است مثل زمين فلسطين: و باركنا حوله.... (اين
سالها مدعي هستند كه اسرائيل به اندازه ي نفت ايران از مركبات بهره برده است)، همان طور كه بعضي آبها پربركتند مثل آب باران (و نزلنا من السماء ماء مباركا) [13] ، همان طور كه بعضي حيوانها مبارك و پربركتند مثل گوسفند؛ همان طور هم بعضي انسانها واقعا «وجود مبارك» مي باشند و درباره ي آنها تعارف نيست، زميني هستند كه همه ساله محصول مي دهند، باراني هستند دائم.

داستان فطرس ملك، رمزي است از بركت وجود سيدالشهداء كه بال شكسته ها با تماس به او صاحب بال و پر مي شوند [14] ؛ افراد و ملتها اگر به راستي خود را به گهواره ي حسين بمالند از جزاير دور افتاده رهايي مي يابند و آزاد مي شوند.



امروز همه روي زمين رشك برين شد

تا از صدف پاك خدا در ثمين شد



فرمان خدا به جبريل امين شد

با خيل ملك از عرش تازان به زمين شد



تا عرضه دهد تهنيت حضرت خاتم

صبح ازل از غيب برآورد تنفس



انوار هدي تافت بر آفاق و بر انفس



تا چند دلا رانده اي از صقع تقدس

برخيز و فراگير پر و بال چو فطرس



بر تهنيت مقدم مولود مكرم [15] .

بدون شك مكتب حسيني راه نجات اين امت است زيرا كرسي حسين امر به معروف و نهي از منكر است. آنچنانكه از سورة الشعراء برمي آيد، ظهور پيغمبران در فترتها به علت شيوع مفاسد بوده است. ولي ما مي بينيم مكتب زنده ي حسين، ظهور حسين است در همه ي اعصار، يعني در هر سال و هر محرم امام حسين به صورت يك مصلح عالي ظهور مي كند و اين فرياد را به گوش مي رساند:

الا ترون ان الحق لا يعمل به... يا اينكه: الموت اولي من ركوب العار... به امام حسين منسوب است:



سبقت العالمين الي المعالي

بحسن خليقة و علو همة



و لاح بحكمتي نور الهدي في

دياجي من ليالي مدلهمة






يريد الجاحدون ليطفئوه

و يأبي الله الا ان يتمه [16] .



5. يك شباهت ديگر اين است كه مسيحيان و هم مسلمانان، ولادت هم رفتن اين دو را بزرگ مي شمارند با اين تفاوت كه آنها در هر دو مرحله به شادي و پايكوبي و رقص و شرابخواري مي پردازند [17] و مسلمانان در هر دو قسمت از اين جهات منزهند. مسلمانان بزرگوارانه تر جشن ولادت را برگزار مي كنند چون اسلام كار سبك مغزي را اجازه نمي دهد. و اما در وفات ما مي گرييم، و آنها در روز عروج يعني سه روز بعد از كشته شدن شادي مي كنند. (رجوع شود به نمره ي 7 و 8).

شايد شباهت بين عيسي و سيدالشهداء در يك امر ديگر هم باشد و آن عدم سابقه ي اسمي است، و شايد اين جهت مربوط به يحيي باشد نه عيسي، و در اين صورت شباهت بين حسين عليه السلام و يحيي است، كما اينكه ايندو در شهادت به خاطر يك مرد بسيار فاسد با هم شبيه اند و هر دو شهيد امر به معروف و نهي از منكرند (و ان من هوان الدنيا أن رأس يحيي اهدي الي بغي من بغايا بني اسرائيل).

6. شباهت ديگر بين آنها در انصار و حواريين است (كما قال عيسي بن مريم للحواريين من انصاري الي الله...) [18] .

سيدالشهداء نيز در شب عاشورا حواريين خود را انتخاب كرد. در الانوار البهية صفحه ي 45 از موسي بن جعفر عليه السلام نقل مي كند مي گويد: و في وصية موسي بن جعفر عليهماالسلام لهشام قال: و قال الحسين بن علي عليهماالسلام: ان جميع ما طلعت عليه الشمس في مشارق الارض و مغاربها بحرها و برها و سهلها و جبلها عند ولي من اولياء الله و اهل المعرفة بحق الله كفي ء الضلال. ثم قال عليه السلام: الا حر يدع هذه اللماظة (آنچه از طعام در بن دندان باقي مي ماند) لاهلها، ليس لانفسكم ثمن الا الجنة فلا تبيعوها بغيرها فانه من رضي من الله بالدنيا فقد رضي بالخسيس. [19] .


مولوي در جلد سوم مثنوي داستان ظهور روح القدس را بر مريم به نحو عالي ذكر كرده است.

مجموع شباهتها با عيسي عليه السلام: در مادر از نظر سيدة النساء بودن، صديقه بودن، بتول عذرا بودن، مخاطب ملائكه بودن؛ در مدت حمل، در كراهت حمل، در بر به والده و والدين، و در اني عبدالله و اني من المسلمين، در اعتقاد تفديه، در مبارك بودن، در بزرگداشت ولادت و وفات، در عدم سابقه ي اسمي، و در انصار و حواريين، و با يحيي در شهادت.

7. در نمره ي 5 گفتيم كه ما و مسيحيان و كشته شدن هر يك از حضرت سيدالشهداء و مسيح را بزرگ مي داريم با اين تفاوت كه آنها در هر دو مورد جشن مي گيرند و ما تنها ولادت را جشن مي گيريم و در شهادت امام حسين سوگواري مي كنيم، و آنها روزي را كه به عقيده ي خودشان مسيح در آن روز بعد از كشته شدن عروج كرده نيز جشن مي گيرند. ديگر اينكه جشن آنها به شكل جنشهاي ملي و قومي است يعني خالي از روحانيت و معنويت و اخلاق است، همه رقص و شراب و مستي و پايكوبي و دست افشاني و فسق و فجور است؛ اما جشن ولادت حسيني مقرون است به شكوه معنوي و تشكيل مجالس وعظ و خطابه و اشك شوق ريختن و كسب تقرب به خداوند، و تعليم و تربيت.

يادم هست در ايام اقامت در قم كتابي از «محمد مسعود» خواندم كه در آن مقايسه اي كرده بود بين نوع بزرگداشت مسيحيان كشته شدن عيسي را (به زعم خودشان، و اما به عقيده ي ما كه از قرآن متخذ است: و ما قتلوه و ما صلبوه و لكن شبه لهم [20] و بزرگداشت ما شهادت ابا عبدالله را، ترجيح داده بود كار آنها را از اين نظر كه آنها شهادت پيشواي خود را موفقيت مي شمارند و ما شكست؛ لهذا آنها شادي مي كنند و ما مي گرييم. بعدها من اين اعتراض را از ديگران هم شنيدم و يكي از رموز تقدم آنها و تأخر ما را همين مطلب ذكر مي كردند. در جواب عرض مي كنم: اعتراض كننده ها از يك نكته غافل مانده اند و آن اينكه اگر ما قضيه را تنها با مقياس شخصي و اخلاق فردي بسنجيم، مطلب همان است كه آن آقايان گفته اند. از اين نظر در منطق خود اسلام


هم شهادت موفقيت است نه شكست. مگر نه اين است كه علي عليه السلام همواره آرزوي شهادت مي كرد و مي گفت: «لالف ضربة بالسيف اهون علي من ميته علي فراش...» [21] مگر نمي گفت: «و الله لابن ابي طالب انس بالموت من الطفل بثدي امه» [22] مگر بلافاصله پس از ضربت خوردن از ابن ملجم نگفت: «فزت و رب الكعبة» [23] مگر در وقتي كه در بستر افتاده بود نگفت: «... و ما كنت الا كقارب ورد و طالب وجد». [24] مگر سيدالشهداء نگفت: «و ما اولهني الي اسلافي اشتياق يعقوب الي يوسف» [25] مگر نگفت: «لا اري الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما» [26] .

اين مطلب را با مقياس ديگري هم بايد سنجيد و آن، مقياس اجتماعي است. در همه ي دستورات مسيح شايد يك دستور اجتماعي خالص پيدا نشود [27] اما اسلام يك سلسله تعليمات اجتماعي دارد. اسلام يك سلسله حب و بغضهاي منطقي دارد. دستور ائمه ي اطهار به اقامه ي عزاي حسين بن علي عليه السلام - همان طور كه در سخنرانيهاي عاشوراي 82 تحت عنوان «خظابه و منبر» [28] گفتيم - به خاطر تشفي قلب حضرت زهرا في المثل نيست، حضرت زهرا اجل شأنا از اين امور است؛ براي احياء نيت حضرت سيدالشهداء و حضرت زهراست. از اين جهت اظهار تأثر مي شود كه چرا چنين حادثه اي واقع شد. به منزله ي «آخ» است كه مبادا تجديد شود. براي تقويت روح مبارزه است. البته تجليل شهادت و جشن شهادت نيز اگر به شكل معنوي و اخلاقي باشد نه آن طور كه فعلا در عيد كريسمس معمول است، ممكن است تشويق به جهاد در او باشد؛، اما تشويق به تنهايي كافي نيست؛ حب و بغض بايد با هم توأم باشد تا روح مبارزه در شخص پيدا بشود [29] احياء روح مبارزه به اين است كه مظاهر ظلم و كفر


همواره در برابر فرض شود و به آنها لعن و نفرين شود و آرزوي قطع و قمع آنها تلقين گردد، همان طور كه در رمي جمرات هميشه ما بايد شيطان را مجسم فرض كنيم و به او سنگ پرتاب كنيم. غرض اين نيست كه آرزوي مردن فقط تلقين شود. آرزوي مردن فقط خوب نيست. غرض آرزوي شهادت است. آرزوي شهادت وقتي محقق مي گردد كه انسان خود را در مقابل صف مخالف ببيند و از پيشرفت آنها و عملي شدن نقشه ي آنها در اجتماع متأثر گردد، و توأم با اشك شوق براي خوبان و سرمشقهاي عالي انسانيت، آتش خشمش براي مظاهر كفر و ظلم زبانه كشد. ما در ورقه هاي «تعليمات اجتماعي» [30] به مسأله ي حب و بغض هاي منطقي در مقابل حب و بغض هاي عاطفي ان شاء الله اشاره خواهيم كرد.

پس شهادت را اگر به مقياس فردي بسنجيم بايد موفقيت بشماريم و جشن بگيريم و شادي كنيم، ولي اگر به مقياس اجتماعي در نظر بگيريم بايد از يك نظر آن را شكست جامعه بدانيم، جامعه اي منحط كه خود سيدالشهداء فرمود: «و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد» [31] و امثال اين كلمات؛ و از نظر مصالح اجتماعي و تجديد و احياء روح مبارزه و نبرد در راه حق البته ايجاد مكتب گريه و تأثر، مؤثرتر و مفيدتر است.

نظير اين بيان را ما در ذيل حديث «العدل افضل ام الجود» در سخنراني 19 رمضان 81 ايراد كرديم. [32] .

8. ايضا عطف به نمره ي 5: روز ولادت عيسي عليه السلام به عقيده ي مسيحيان 25 دسامبر يعني شش روز مانده به آخر سال مسيحي است. اول سال آنها اول ژانويه است. عيد ولادت را «عيد كريسمس» مي گويند. دراين روز پاپ طبق معمول پيامي به مردم جهان مبني بر دعوت به صلح و محبت مي فرستد و در خاتمه دعايي مي كند. گاهي مي نويسند پاپ از روي تخت طلا مردم را دعوت كرد به رسيدگي حال فقرا!!! در جشن كريسمس دو چيز نمودار است: يكي درخت كاج كه مظهر و سمبل اين جشن


است و در خانه ي هر مسيحي و در هر يك از مجامع مسيحيان درختي يا لااقل شاخه اي از كاج به چشم مي خورد و اين روزها درخت كاج بازاري دارد و درخت كاجهاست كه از ريشه كنده مي شود و بعضي سالها شهرداري در صدد مبارزه برمي آيد ولي فايده ندارد. اين درختها را با چراغهاي الوان و كاغذها و نوارهاي رنگارنگ مي آرايند. يكي ديگر بابانوئل است زيرا طبق يك سنت قديمي در اين شب بابانوئل، پيرمردي كه موي سر و ريش سفيد انبوهي دارد، براي بچه ها از آسمان هديه و اسباب بازي مي آورد و هنگامي كه كودكان در خواب هستند توي كفش يا در جيب لباسشان مي گذارند. كودكان در اين جشن سهم بزرگي دارند. در «اطلاعات» 3 ديماه 42، صفحه 13 مي نويسد: «بسياري از مراكز عمومي و باشگاهها و هتلها هم امشب به مناسبت كريسمس برنامه هاي فوق العاده دارند».

بنابراين شب كريسمس مجموعه اي است از عقايد خرافي و اعمال فسق و فجور. در ميان ما نه اين گونه عقايد خرافي وجود دارد و نه به اين مناسبت فسق و فجوري مي شود.

9. عطف به نمره ي 4: گفتيم بدون شك مكتب حسيني راه نجات اين امت است. زيرا علت مبقيه ي دين، امر به معروف و نهي از منكر است و ايندو به معني وسيع آنها يعني تشويق و ترويج معروف و مبارزه با منكرات بستگي پيدا كرده با حسين عليه السلام تا آنجا كه به قول بعضي ها اسلام نبوي الحدوث و حسيني البقاء است.

10. عطف به نمره ي 5: داستان امام حسين يك سوژه است براي عالم اسلام و يك نوع تجديد حيات امر به معروف و نهي از منكر است. يك نوع ظهوري است كه همه ساله سيدالشهداء در مظهر خطبا و گويندگان و يا در مظهر مصلحين و انقلابيون صالح مي كند.

11. عطف به نمره ي 8: در كيهان 4 ديماه 42 (روز كريسمس) مي نويسد:

«از يكي دو هفته قبل درختهاي كاج فراواني كه در اطراف ديوارهاي سفارت شوروي، سفارت انگليس و ساير خيابانهاي شمالي شهر چيده شده بود خبر از فرا رسيدن جشن بزرگ مسيحيان در تهران مي داد. مسيحيان با آرايش درخت كاج و شب زنده داري پاي اين درخت، ميلاد پيغمبر خود را جشن مي گيرند. ديشب قبل از اينكه ساعت تولد كه به عقيده ي مسيحيان نيمه شب


است فرا رسد، به كليسا رفتند و به دعا و عبادت پرداختند و سپس در خانه ي خود به صرف شام مخصوص شب كريسمس كه در بسياري از خانه ها خوراك بوقلمون بود مشغول شدند. مسيحيان كاتوليك كه معتقدند حضرت عيسي در پاي درخت كاج به دنيا آمده است (ولي قرآن كريم صريحا مي فرمايد كه در پاي نخله به دنيا آمده است) اين درخت را مقدس مي دانند و بخصوص در شب كريسمس آن را به بهترين وجهي مي آرايند و اين درخت تا پايان جشن ژانويه كه نه روز بعد آغاز مي شود همچنان زينب بخش خانه ي كاتوليكهاست. بابانوئل بنا به قصه هاي كودكانه، نيمه شب سوار بر كالسكه ي زرين از سرزمينهاي پربرف مي آيد تا براي كودكان هديه آورد. ديشب كودكان مسيحي جورابهاي خود را در زير سر بخاريها يا نقاط ديگر نهادند تا بابانوئل هداياي خود را در جوراب آنان بگذارد و صبح امروز با خرسندي فراوان اين هدايا را كه عموما پدران و مادران مسيحي براي كودكان خود تهيه مي كنند دريافت داشتند (ظاهرا ساختن اين جريان از ريشه ي اعتقاد به الوهيت مسيح آب مي خورد و براي اين بوده كه در كودكان اعتقاد به الوهيت مسيح را تلقين كنند.) ديشب كافه ها و كاباره هاي تهران نيز مملو بود از كساني كه شب كريسمس خود را در اين گونه اماكن مي گذرانند. عده ي زيادي از تهرانيهاي غير مسيحي نيز به دعوت دوستان مسيحي خود و يا بدون دعوت در اين مراسم شركت كردند.»

پس در اينجا يك سلسله شباهتهاي واقعي از نظر شخصيت واقعي اين دو وجود مقدس است كه عبارت است از:

الف. مادر: سيدة النساء، صديقه، مخاطب ملائكه، بتول عذرا.

ب. مدت حمل

ج. كراهت حمل

د. مبارك بودن: [عيسي عليه السلام]: و جعلني مباركا امام حسين عليه السلام: و جعل الشفاء في تربته و الاجابة تحت قبته و الائمة في ذريته [33] لولا صوارمهم و قطع نبالهم لم تسمع الاذان


صوت مكبر. [34] .

و يك سلسله شباهتها هست از نظر سوء استفاده و سوء تعبير مردم از آنها كه هر دو مصداق «يدي به كثيرا و يضل به كثيرا» هستند.

رجوع شود به الميزان جلد 3، صفحه 320: «المسيح من الشفعاء عند الله و ليس بفاد» [35] .



پاورقي

[1] مريم / 33 -30 [عيسي فرمود: من بنده‏ي خدايم، به من کتاب داده و پيامبرم ساخته است. و مرا هر جا که باشم مبارک گردانده، و مرا تا زنده‏ام به نماز و زکات سفارش فرموده است. و مرا نيکوکار به پدر و مادر قرار داده و جبار و شقي نساخته است. و درود بر من روزي که به دنيا آمدم و روزي که مي‏ميرم و روزي که زنده برانگيخته مي‏شوم.].

[2] آل عمران / 42 [و آنگاه که فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را برگزيده و پاکيزه ساخته و بر تمام زنان جهان؟ (زمان خودت) برتري داده است.].

[3] [مريم دامن خويش از آلودگي نگه داشت و عيسي را که ماه تابان شبهاي تار است به دنيا آورد. و فاطمه نيز روي خود را (از غير خدا) بازداشت و دو نواده‏ي پيامبر هدايت را به دنيا آورد.].

[4] مائده / 75 [مسيح بن مريم جز پيامبر نيست که پيش از او نيز پيامبراني زيست کرده‏اند، و مادر او صديقه (راستين) است که هر دو غذا مي‏خوردند.].

[5] احقاف / 15 [به انسان سفارش کرديم به پدر و مادرش نيکي کند که مادرش با زحمت دوران بارداري و وضع حمل او را گذراند، و دوران بارداري و شيرخوارگي وي سي ماه به طول انجاميد تا اينکه به حد بلوغ و رشد خود رسيد و چهل ساله شد گفت: پروردگار من! مرا الهام ده تا نعمتي را که بر من و پدر و مادرم ارزاني داشته‏اي سپاس گزارم و عملي شايسته کنم که مورد پسند تو باشد، و فرزندان مرا صالح گردان، همانا من به درگاهت توبه مي‏کنم و من از مسلمانان هستم.].

[6] [و او را از نفاق و درگيري پرهيز داد.].

[7] [کسي که به سوي خدا مي‏خواند و عمل شايسته مي‏کند و مي‏گويد من از مسلمانانم، با خدا و رسول نزاع نکرده است.].

[8] فصلت / 33 [و چه کسي خوش گفتارتر است از آن کس که به سوي خدا مي‏خواند و عمل شايسته مي‏کند و گويد که من از مسلمانانم.].

[9] ضمنا شباهتي هم در نحوه‏ي حمل و وضع هست که هر دو کرها بوده. اما مريم به خاطر اينکه فرشته بر او ظاهر شد و گفت: اني اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقيا و گفت: يا ليتني مت قبل هذا؛ و حضرت زهرا به واسطه‏ي اينکه پيغمبر خبر داده بود که [فرزند او] کشته خواهد شد، و چون به حضرت گفته شد که ائمه و اوصياء از ذريه‏ي او خواهند بود، راضي شد.

[10] المنجد مي‏گويد: «الفادي» لقب سيدنا يسوع المسيح الذي افتدانا بدمه الکريم.

[11] در تحف العقول ص 496 ضمن مناجاتهاي خداوند به عيسي مي‏نويسد: «يا عيسي اوصيک وصية المتحنن عليک بالرحمة حتي حقت لک الولاية بتحريک مني المسرة، فبورکت کبيرا، و بورکت صغيرا حيث ما کنت. [اي عيسي به تو سفارش کنم سفارش آنکه مهربان و دلسوز توست، تا به جهت اينکه شادي مرا بجويي سزاوار پيوست با من شوي، تو در بزرگي و کودکي برکت داده شدي هر جا که بودي.].

[12] [و چون خير الهي از جايي که محسوس نيست و به صورتي که به شمار و حصر در نمي‏آيد صادر مي‏شود، از اين رو به هر افزوني غير محسوسي که مشاهده شود گفته مي‏شود مبارک است و در آن برکت است.].

[13] ق / 9. [و از آسمان، آبي پربرکت فروفرستاديم.].

[14] همچنين جمله‏ي «جعل الشفاء في تربته و الاجابة تحت قبته و الأئمة من ذريته» نشانه‏ي ديگر از مبارک بودن آن حضرت است. (رجوع شود به نمره‏ي 9).

[15] تمام اين قصيده در جلد سوم سرمايه‏ي سخن به مناسبت ولادت سيدالشهداء آمده است و از همه بهتر همين دو بند است.

[16] [با خوش خلقي و بلند همتي از همه‏ي جهانيان به مقامات بلند پيشي گرفتيم. و نور هدايت در شبهاي ديجور با حکمت من درخشيد. منکران مي‏خواهند اين نور را خاموش کنند و خداوند نخواسته جز اينکه آن را تمام و کامل خواهد کرد.].

[17] البته مسيحيها در شب کريسمس يک سلسله مراسم دعا و حضور کشيش هم دارند.

[18] صف / 14 [چنانکه عيسي بن مريم به حواريون گفت: چه کساني ياور من به سوي خدا خواهند بود؟].

[19] [در سفارش موسي بن جعفر عليهماالسلام به هشام آمده که حضرت فرمود: حسين بن علي عليهماالسلام فرمود: تمامي چيزهايي که خورشيد بر آن مي‏تابد در مشرق و مغرب زمين و دريا و خشکي و زمين هموار و کوهها، همه و همه در نزد ولي خدا و اهل معرفت به حق خداوند چون سايه‏اي بيش نيست. آيا آزادمردي پيدا نمي‏شود که دست از اين لقمه‏ي جويده شده بردارد؟ براي شما جز بهشت بهايي نيست، پس خود را به غير بهشت نفروشيد، که هر کس از خدا به دنيا راضي شود به چيز پستي راضي گشته است.].

[20] نساء / 157 [نه او را کشتند و نه به دارش آويختند و ليکن امر بر آنها مشتبه شده است.].

[21] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 121. [همانا هزار ضربه شمشير براي من از مردن در بستر آسانتر است.].

[22] نهج‏البلاغه، خطبه‏ي 5. [به خدا سوگند انس پسر ابيطالب به مرگ از انس کودک به پستان مادرش بيشتر است.].

[23] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 / ص 312.

[24] نهج‏البلاغه، نامه‏ي 23. [و من نيستم جز مانند جوينده‏ي آبي که بدان برسد، و يابنده‏اي که به خواسته‏اش دست يابد.].

[25] لهوف، ص 25.

[26] تحف العقول، ص 245.

[27] در اواخر تحف العقول بعضي دستورات در مورد ظلم از عيسي عليه‏السلام نقل شده.

[28] [اين سخنرانيها در کتابه ده گفتار اثر استاد شهيد به چاپ رسيده است.].

[29] و به عبارت ديگر مکتب عزاي حسيني مکتب تأثر محض نيست، مکتب ثوره و انقلاب است. در طول تاريخ اسلامي اين حادثه منشأ انقلابها شده و کاخهاي ظلم را در اثر برانگيختن تأثر و بغض منطقي و اجتماعي واژگون کرده است و در آينده نيز خواهد کرد.

[30] [مطالب اين ورقه‏ها در سلسله يادداشتهاي استاد شهيد به چاپ خواهد رسيد.].

[31] مقتل مقرم، ص 146.

[32] [اين سخنراني در کتاب بيست گفتار، گفتار اول به چاپ رسيده است.].

[33] [خداوند شفا را در تربت او، و اجابت دعا را زير بارگاه او، و امامان را از نسل وي قرار داده است.].

[34] [اگر شمشيرها و قطعات تيرهاي آنان نبود هيچ گوشي صداي اذان مکبري را نمي‏شنيد.].

[35] [حضرت مسيح از شفيعان است نه اينکه خود را فداي گناهان امت کرده باشد.].