بازگشت

روحيه ي اصحاب امام حسين و عشق صادق آنها


اين خصوصيت در ميان همه شهداي كربلا بوده كه اثروا الموت يعني اختيارا مردن را بر زندگي ننگ آور ترجيح دادند. احدي نبود كه راه نجات نداشته باشد. گاهي اتفاق مي افتد كه جمعيتي - مرد، يا زن و مرد و اطفال - ناگهان در جايي گرفتار مي شوند و به وضع بسيار فجيعي كشته مي شوند؛ ولي خصوصيت حادثه ي كربلا در ميان حوادث فجيع ديگر جهان اين است كه همه ي آنها با آنكه راهي براي نجات داشتند منتها با قبول ذلت و بي ايماني، طريق ايمان و فدا و ايثار و تعظيم حق را ترجيح دادند. آنها جمال اخلاق و زيبايي شهادت و كمال عبوديت را درك كرده بودند. قضيه ي امام عباس بن علي عليه السلام و قصه ي محمد بن بشر الحضرمي و حل بيعت كردن سيدالشهداء از عموم و قضيه ي قاسم و قضيه ي غلام سياه، همه گواه موت اختياري است.

خصوصيت ديگر صحابه ي ابا عبدالله اين بود كه خودشان را قبل از شهادت حضرت و بني هاشم به شهادت رساندند و اين، دليل بر كمال ايمان اينها به قائدشان بود.

اصحاب ابا عبدالله نه براي مزد و اجرت مي جنگيدند و نه از ترس و بيم، فقط براي ايمان و عقيده و حريت مي جنگيدند.

از عجايب اين است كه در هيچ موطني اينها در مقام عذر و توجيه براي تسليم و سلامت بيرون آمدن برنيامدند. عقاد مي گويد (ص 157): و لم يخطر لأحد منهم ان يزين له العدول عن رأيه ايثارا لنجاتهم و نجاته، و لو خادعوا انفسهم قليلا لزينوا له


التسليم و سموه نصيحة مخلصين يريدون له الحياة [1] (آن طور كه ابن عباس و ديگران كردند) و لكنهم لم يخادعوا انفسهم و لم يخادعوه و راء اصدق النصيحة له ان يجنبوه التسليم و لا يجنبوه الموت، و هم جميعا علي ذلك [2] ؛ با آنكه عيال و اطفال را مي ديدند و عاقبت آنها را مي دانستند و اين خيلي عجيب است و دليل بر اين است كه مكتب حسيني مكتب عشق بود (مناخ ركاب و منازل عشاق).



شود آسان به عشق كاري چند

كه بود نزد عقل بس دشوار




پاورقي

[1] [و به انديشه‏ي هيچ کدام آنها خطورنکرد که براي نجات خودشان و آن حضرت بازگشت از اين حرکت را در نظر حضرتش جلوه دهند، و اگر مي‏خواستند خود را بفريبند مي‏توانستند تسليم در برابر دشمن را در نظر حضرتش جلوه دهند و نامش را نصيحت و خيرخواهي گذارند و چنين وانمود کنند که اخلاص مي‏ورزند و ادامه‏ي زندگي را براي حضرتش آرزو دارند.].

[2] [و ليکن نه خودشان را فريفتند و نه آن حضرت را، از روي خيرخواهي صادقانه‏ي خود که او را از تسليم دور مي‏داشتند و از مرگ نه، و همگي بر اين حالت بودند.].