بازگشت

اخلاق معاويه فضيلت نبود


ضمنا اين نكته بايد معلوم باشد كه آن حلم و آن صبر در شرع [و از نظر] عقل فضيلت شناخته مي شود كه براي زندگي ابزار خلق نشده باشد بلكه مولود فضيلت طلبي و كمال طلبي و شرافت نفس باشد. آن صبر و حلمي كه يك تاجر يا يك سياسي براي رسيدن به مقصود انتخاب مي كند فقط يك ابزار است و ارزش وسيله را دارد. آن، كمال و علو نفس و ارزش ذاتي نفس و مقام انساني و خلافت الهي شمرده نمي شود. اين نكته بسيار مهم است. عليهذا اگر مي گوييم اخلاق خوب امويها، فقط خوب مادي است. اخلاق زندگي و سياسي امروز نيز از همين قبيل است. اخلاقي كه ماكياول مي گويد و حتي اخلاق ديل كارنگي از همين قبيل است. اين اخلاقها مولود اصول عالي نيست. مولود تجارت و سياست و راه يافتن به زندگي است.

در راهنماي دانشوران، جلد اول، ذيل عنوان «حيص بيص» (شهاب الدين ابو الفوارس سعد بن محمد بن سعد بن صيفي معروف به «ابن صيفي» كه از فقهاء شافعيه به شمار آمده) از ابن خلكان نقل مي كند كه نصرالله محلي (يا مجلي) گفت: در خواب علي بن ابي طالب را ديدم و گفتم: شما مكه را فتح كرديد و گفتيد آن كس كه به خانه ي ابوسفيان در آيد آمن است و آنگاه آنها با فرزندت حسين كردند آنچه كردند. گفت مگر اشعار ابن صيفي را نشنيده اي؟ گفتم نه. گفت از خودش بشنو. از خواب كه برخاستم به خانه ي «حيص بيص» رفتم و خوابم را گفتم. بانگش به گريستن بلند شد و گفت اين اشعار را ديشب نظم كردم و سوگند ياد كرد كه آن را بر هيچ كس نخوانده ام و آنگاه خواند:



ملكنا فكان العفو منا سجية

فلما ملكتم سال بالدم ابطح



و حللتم قتل الاساري فطالما

غدونا علي الاسري فنعفو و نصفح



فحسبكم هذا التفاوت بيننا

و كل اناء بالذي فيه ينضح [1] .



پاورقي

[1] [حکومت که در دست ما آمد عفو و بزرگواري روش ما بود و چون به دست شما رسيد خون در سرزمين ابطح جاري شد.

شما کشتن اسيران را روا شمرديد ولي ما از اسيران گذشتيم و آنها را بخشوديم. همين تفاوت ميان ما و شما بس که از کوزه همان برون تراود که در اوست.].