بازگشت

نقشي جز رسالت براي خود قائل نبودن


مسأله ي ديگر در مورد روش تبليغي پيامبران اين است كه آنها مي گفتند ما نقشي جز رسالت نداريم، ما خلق خدا و رسول خدا و پيام آور خدا هستيم. پيغمبران نمي آمدند سند بهشت و جهنم امضا كنند همان گونه كه كشيشها از اين كارها مي كردند و شايد هنوز هم مي كنند، كارهايي از اين قبيل كه سند به دست كسي بدهند و به او بگويند تو با اين سند خيالت جمع باشد كه من اين قدر از بهشت را براي تو تضمين كردم! با اينكه از نظر رسالت خودشان و كليت آن كوچكترين ترديدي به خود راه نمي دادند و مسائل را به طور كلي مي گفتند، ولي در جواب سؤالاتي نظير «عاقبت من چگونه است؟» مي گفتند خدا عالم است، چه مي دانم؛ از بواطن خدا عالم است، اينكه عاقبت تو به كجا منتهي مي شود خدا خودش بهتر مي داند.

درباره ي جناب عثمان بن مظعون، صحابه ي بسيار بزرگوار رسول خدا، نوشته اند كه بعد از آنكه رسول اكرم به مدينه هجرت كردند او جزء مهاجرين بود. وي اولين كسي بود كه در مدينه وفات كرد و رسول اكرم دستور دادند كه او را در بقيع دفن كنند و بقيع را از همان روز قبرستان قرار دادند. همين جناب عثمان بن مظعون است كه در سمت شرق بقيع مدفون است و مرد بسيار بزرگواري است و رسول اكرم به او خيلي اظهار علاقه مي كردند و همه اين را مي دانستند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه مي فرمايد: «كان لي فيما مضي اخ الله و كان يعظمه في عيني صغر الدنيا في عينه» [1] يعني در گذشته يك برادر ديني داشتم كه در راه حق بود و آنچه كه او را در چشم من بزرگ مي كرد اين بود كه تمام دنيا در نظر او كوچك بود. شارحان نهج البلاغه گفته اند مقصود اميرالمؤمنين عثمان بن مظعون است. يكي از پسران اميرالمؤمنين اسمش عثمان است. وقتي متولد شد،اميرالمؤمنين فرمود: من مي خواهم اسم اين را به نام برادرم عثمان بن مظعون بگذارم؛ مي خواست يادآور عثمان بن مظعون باشد.


اينچنين مردي از دنيا رفت. او در خانه ي يكي از انصار زندگي مي كرد. زني هم در آن خانه بود - و شايد زن برادر انصاري اش بود - به نام «ام علاء» كه به او خدمت مي كرد. رسول اكرم آمدند براي تشييع جنازه ي عثمان بن مظعون، و در اين مراسم طوري رفتار كردند كه با اخص اصحاب رفتار مي كردند. يكدفعه ام علاء رو كرد به جنازه ي عثمان بن مظعون و گفت: «هنيئا لك الجنة» بهشت تو را گوارا باد! رسول اكرم رو كرد به او و با تندي فرمود: چه كسي چنين قولي به تو داد؟ گفت: يا رسول الله! اين صحابي شماست، من به خاطر اينهمه علاقه اي كه شما به او داشتيد اين سخن را عرض كردم. رسول خدا اين آيه را خواند: «قل ما كنت بدعا من الرسل و ما ادري ما يفعل بي و لا بكم» [2] خيلي معني دارد. همچنين در اواخر سوره ي مباركه ي جن است: «قل اني لا املك لكم ضرا و لا رشدا» بگو اختيار سود و زيان شما با من نيست، «قل اني لن يجيرني من الله احد و لن اجد من دونه ملتحدا» [3] خود مرا جز خدا كسي پناه نخواهد داد.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه / حکمت 281.

[2] احقاف / 9.

[3] جن / 21 و 22.