بازگشت

نصح


مسأله ي دوم كه قرآن مجيد در مسأله ي تبليغ روي آن تكيه مي كند، چيزي است كه آن به «نصح» تعبير مي نمايد. ما معمولا نصح را به خيرخواهي ترجمه مي كنيم. البته اين معنا درست است ولي ظاهرا خيرخواهي عين معني نصح نيست، لازمه ي معني نصح است. «نصح» ظاهرا در مقابل «غش» است. شما اگر بخواهيد به كسي شير بفروشيد، ممكن است شير خالص به او بدهيد و ممكن است خداي ناخواسته شيري كه داخلش آب كرده ايد بدهيد، يا اگر مي خواهيد سكه ي طلايي را به كسي بدهيد ممكن است آن را به صورت خالص بدهيد (در حد عيارهاي معمولي) و ممكن است به صورت مغشوش بدهيد، يعني در آن غش باشد، نصح در مقابل غش است. ناصح واقعي آن است كه خلوص كامل داشته باشد. توبه نصوح يعني توبه ي خالص. مبلغ بايد ناصح و خالص و مخلص باشد، يعني در گفتن خودش هيچ هدف و غرضي جز رساندن پيام كه خير آن طرف است نداشته باشد. مسأله ي اخلاص و خلوص است. [در حديث آمده است:]


«الناس كلهم هالكون الا العالمون و العالمون هالكون الا العاملون و العاملون هالكون الا المخلصون و المخلصون علي خطر عظيم» مردم در هلاكند مگر اينكه آگاه و عالم باشند (جاهل نمي تواند راهي را پيدا كند)، و علما نيز در هلاكند مگر آنها كه عاملند، و عاملان نيز در هلاكند مگر آنها كه مخلصند، و مخلصان تازه در خطرند.

اين داستان را در جلساتي مكرر گفته ام: نقل كرده اند در مرض فوت مرحوم آيت الله بروجردي (اعلي الله مقامه) عده اي اطرافشان بودند. يكي از آنها از ايشان تقاضا كرد كه هم براي يادآوري خودتان و هم براي نصيحت ديگران جمله اي بفرماييد. گفتند: آقا رفتيم ولي كاري نكرديم و اندوخته اي نزد خدا نداريم. يكي از حضار خيال مي كرد كه حالا وقت تعارف كردن است، گفت: آقا شما چرا اين حرفها را مي زنيد؟ الحمد لله شما چنين كرديد، چنان كرديد، مسجد ساختيد، مدرسه ساختيد، حوزه ي علميه تأسيس كرديد و از اين حرفها... همينكه حرفهايش را زد، ايشان رو كردند به حضار و با گفتن جمله اي كه در حديث است، سكوت كردند. فرمودند: «خلص العمل فان الناقد بصير بصير» [1] عمل را پاك تحويل بده كه آن نقاد است و نقد مي كند، آن صرافي كه به اين سكه رسيدگي مي كند خيلي آگاه است.

مسأله ي اخلاص مسأله ي كوچكي نيست. قرآن هم به همين جهت است كه ظاهرا از زبان همه ي انبياء اين سخن را مي گويد: «ما اسألكم عليه من اجر» [2] من مزدي براي تبليغ خودم نمي خواهم، چون ناصحم. ناصح و خيرخواه در عمل خودش بايد نهايت اخلاص را داشته باشد.


پاورقي

[1] مواعظ العدديه، ص 124.

[2] ص / 86.