بازگشت

زيبا خواندن قرآن


باز مسأله ي ديگري عرض بكنم: خود قرآن خواندن چطور؟ البته قرآن مثل اذان نيست. براي اذان يك نفر بالاي مأذنه مي رود و اذان مي گويد: و گفته اند مؤذن بايد صيت باشد. ولي قرآن را همه مي خوانند؛ همه ي كساني كه مي خوانند، موظفند آن را هر چه مي توانند زيبا بخوانند. اين، هم در روح قاري بهتر اثر مي گذارد و هم در روح شنونده. اين مسأله ي ترتيل در قرآن «و رتل القرآن ترتيلا) [1] يعني چه؟ يعني وقتي كه كلمات را مي خواني آنقدر تند نخوان كه چسبيده به يكديگر باشد، آنقدر هم بين آنها فاصله نينداز كه اين كلمه از آن كلمه بي خبر باشد؛ طوري اين كلمات را بخوان كه حالت القائي داشته باشد، طوري بخوان كه گويي خودت داري با خودت حرف مي زني. به قول عرفا انسان هميشه بايد قرآن را طوري بخواند كه فرض كند گوينده خداست و مخاطب خودش، و خودش مستقيما دارد اين سخن را از خدا مي شنود و تلقي مي كند.

اقبال لاهوري مي گويد پدرم سخني به من گفت كه در سرنوشت من فوق العاده اثر بخشيد. مي گويد: روزي در اتاق خود نشسته و مشغول خواندن قرآن بودم. پدرم

آمد از جلوي اطاق من بگذرد، رو كرد به من و گفت: محمد! قرآن را آنچنان بخوان كه گويي بر خودت نازل شده است. از آن وقت، من هرگاه به آيات قرآن مراجعه مي كنم و آنها را مطالعه مي كنم، چنين فرض مي كنم كه اين خداي من است كه با من كه محمد اقبال هستم دارد حرف مي زند.

در حديث داريم: «تغنوا بالقرآن» [2] كه چندين حديث ديگر بدين مضمون داريم. قدر مسلم، مقصود اين است كه قرآن را با آهنگهاي بسيار زيبا بخوانيد. البته آن آهنگهايي كه مناسب لهو و لعب و شهوت آميز و شهوت آلود است، بالضروره حرام و نامشروع است، ولي هر آهنگي متناسب با حالتي براي انسان است.

اوايلي كه ما طلبه بوديم، در مشهد، پيرمردي بود كه به او آقا سيد محمد عرب مي گفتند و قاري قرآن بود. اين مرحوم آقا سيد محمد عرب مرد بسيار متديني بود و مورد احترام همه ي علماي مشهد. شاگردان زيادي در قرائت قرآن تربيت كرد و قرائت را


به دو گونه تعليم مي داد: يكي اينكه قواعد علم قرائت را مي آموخت - كه متأسفانه در ايران نيست و در كشورهاي عربي بالخصوص مصر رايج است - و ديگر اينكه چندين آهنگ داشت (رسما به نام آهنگ) كه اينها را در مسجد گوهرشاد تعليم مي داد. آن روزها آهنگهايي بود كه اسم آنها شبيه اسم آهنگهاي موسيقي بود، ولي آهنگهاي قرآني بود. شاگردان او اين آهنگهاي لطيف قرآني را مي آموختند.

اين خودش يك مطلبي است و بايد هم چنين باشد. يكي از معجزات قرآن، آهنگ پذيري آن است، آنهم آهنگهاي معنوي و روحي نه آهنگهاي شهواني، كه در اين مورد يك متخصص بايد اظهارنظر كند.

قرآن عبدالباسط چرا اين قدر در تمام كشورهاي اسلامي توسعه پيدا كرده است؟ براي اينكه عبدالباسط با صدا و آهنگ عالي و با دانستن انواع قرائتها و آهنگها و شناختن اينكه هر سوره اي را با چه آهنگي بايد خواند، مي خواند؛ فرض كنيد خواندن سوره ي «شمس» يا «والضحي» با چه آهنگي مناسب است.

در حديث، درباره ي بسياي از ائمه ي اطهار از جمله راجع به حضرت سجاد عليه السلام و حضرت باقر عليه السلام داريم كه اينها وقتي قرآن مي خواندند آن را با صدا و آهنگ بلند و دلپذير مي خواندند به طوري كه صدايشان به درون كوچه مي رسيد و هر كسي كه از آن كوچه مي گذشت، همان جا مي ايستاد به طوري كه در مدتي كه امام در خانه ي خودش قرآن را با آهنگ لطيف و زيبا قرائت مي كرد، پشت در خانه جمعيت جمع مي شد و راه بند مي آمد. حتي نوشته اند آبكشها [3] كه زياد هم بودند در حالي كه مشك به دوششان بود، وقتي مي آمدند از جلوي منزل امام عبور كنند، با شنيدن صداي امام پاهايشان قدرت رفتن را از دست مي داد و با همان بار سنگين مشك پر از آب بر دوش مي ايستادند كه صداي قرآن را بشنوند تا وقتي كه قرآن امام تمام مي شد. همه ي اينها چه را مي رساند؟ استفاده كردن از وسايل مشروع براي رساندن پيام الهي. چرا امام قرآن را با آهنگ بسيار زيبا و لطيف مي خواند؟ او مي خواست به همين وسيله تبليغ كرده باشد، مي خواست قرآن را به اين وسيله به مردم رسانده باشد.



پاورقي

[1] مزمل / 4.

[2] بحارالانوار، ج 92، ص 191؛ جامع الاخبار، فصل 23 (ص 57).

[3] در قديم معمول بود که اشخاصي مشک به دوش مي‏گرفتند و مي‏رفتند از چاهها آب مي‏کشيدند و به منازل مي‏بردند. در مدينه فقط چاه بود و نهر نبود؛ هنوز هم نهر نيست.