بازگشت

فصاحت اميرالمؤمنين


موفقيت اميرالمؤمنين در ميان مردم، يكي مرهون فصاحت اوست. نهج البلاغه كه از تأليف آن هزار سال مي گذرد، يعني از هنگام به صورت كتاب در آمدنش هزار سال مي گذرد و از انشاء خطبه ها حدود هزار و سيصد و پنجاه سال قمري مي گذرد، چه در قديم و چه در زمان معاصر مقام عالي خود را حفظ كرده است. يك وقت استقصا كردم از قديم و جديد، از همان زمان اميرالمؤمنين تا عصر جديد و امروز، ديد همه ي ادبا و فصحاي عرب در مقابل كلمات اميرالمؤمنين از نظر فصاحت و بلاغت خضوع دارند.

گفته اند در مصر در سالهاي اخير براي شكيل ارسلان - كه به او «امير البيان» يعني امير سخن مي گفتند - جلسه اي تشكيل داده بودند، جلسه اي افتخاري به نام او، به عنوان تقدير و قدرداني از او. كسي كه رفته بود براي شكيل ارسلان سخن بگويد، مقايسه اي كرده بود ميان او و اميرالمؤمنين؛ گفته بود كه اين شكيل، امير بيان و سخن در


عصر ماست آنچنان كه علي بن ابيطالب در زمان خودش امير سخن بود. وقتي خود شكيل رفت پشت تريبون، در حالي كه ناراحت شده بود گفت: اين مزخرفات چيست كه مي گوييد؟! من را با علي مقايسه مي كنيد؟! من بند كفش علي هم نمي توانم باشم. بيان من كجا و بيان علي كجا؟!

ما در عصر خودمان مي بينيم افرادي با دلهاي خيلي صاف و پاك هستند كه وقتي سخنان علي را مي شنوند، بي اختيار اشكشان جاري مي شود. اين از چيست؟ از زيبايي سخن است. در زمان خود اميرالمؤمنين از اين نمونه ها زياد داريم. راجع به خطبه الغراي ايشان كه ظاهرا در صحرا انشاء كرده اند، نوشته اند وقتي سخنان علي تمام شد، تمام مردم همين طور داشتند اشك مي ريختند.

مردي است به نام همام؛ از اميرالمؤمنين درخواست كرد كه سيماي پرهيزكاران را براي من توضيح بده،رسم كن. اول حضرت امتناع كردند، دو سه جمله گفتند، گفت: كافي نيست، من مي خواهم شما سيماي پرهيزكاران را به طور كامل براي من بيان كنيد. علي عليه السلام في المجلس شروع مي كند سيماي متقيان را بيان كردن: متقيان شبشان اين جور است، روزشان اين جور است، لباس پوشيدنشان اين جور است، معاشرتشان اين جور است، قرآن خواندنشان اين جور است. (من يك وقت شمردم، يكصد و سي وصف در جهل جمله في المجلس براي متقيان بيان كرده است.) اين مرد همين طور كه مي شنيد التهابش بيشتر مي شد؛ يكمرتبه فرياد كشيد و مرد، اصلا قالب تهي كرد. اميرالمؤمنين فرمود: «هكذا تصنع المواعظ البالغة بأهلها» [1] سخن اگر رسا و دل اگر قابل باشد، چنين مي كند.


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه فيض الاسلام، خطبه‏ي 184 معروف به خطبه‏ي همام (ص 618).