بازگشت

ابزار پيام رساني


يك پيام اگر بخواهد به مردم برسد، بدون شك احتياج به وسيله و ابزار دارد. من


اگر بخواهم پيامي را به شما ابلاغ كنم، بدون وسيله براي من مقدور نيست؛ يعني نمي توانم همين طور كه اينجا نشسته ام، به اصطلاح از طريق اشراق آن را به قلب شما القاء كنم بدونه اينكه از هيچ وسيله اي استفاده كرده باشم. حداقل چيزي كه من مي توانم از آن استفاده كنم خود سخن است، لفظ است، قول است، سخنراني است، كتاب است، نوشتن است، نثر است، شعر است؛ و الا اين منبر هم كه الآن در اينجا قرار دارد خودش يك وسيله و ابزار براي تبليغ است، اين ميكروفن كه در اينجا قرار گرفته است خودش يك وسيله و ابزار براي رساندنم پيام است، و هزاران وسيله ي ديگر.

البته اولين شرط رساندن يك پيام الهي اين است كه از هر گونه وسيله اي نمي توان استفاده كرد؛ يعني براي اينكه پيام الهي رسانده بشود و براي اينكه هدف مقدس است، نبايد انسان اين جور خيال كند كه از هر وسيله كه شد براي رسيدن به اين هدف بايد استفاده كنيم، مي خواهد اين وسيله مشروع باشد و يا نامشروع. مي گويند: «الغايات تبرر المبادي» يعني نتيجه ها مقدمات را تجويز مي كنند؛ همين قدر كه هدف هدف درستي بود، ديگر به مقدمه نگاه نكن. چنين اصلي مطرود است. ما اگر بخواهيم براي يك هدف مقدس قدم برداريم، از يك وسيله ي مقدس و حداقل از يك وسيله ي مشروع مي توانيم استفاده كنيم. اگر وسيله نامشروع بود، نبايد به طرف آن برويم. در اينجا ما مي بينيم كه گاهي براي هدفهايي كه خود هدف في حد ذاته مشروع است، از وسايل نامشروع استفاده مي شود، و خود اين مي رساند كساني كه وانمود مي كنند ما چنان هدفي داريم و اينها وسيله است، خود همان وسيله براي آنها هدف است.

براي مثال، در قديم موضوعي بود به نام «شبيه خواني» - در تهران هم خيلي زياد بوده است - كه در واقع نوعي نمايش از حادثه ي كربلا بود. نمايش قضيه ي كربلا في حد ذاته بدون شك اشكال ندارد، يعني نمايش از آن جهت كه نمايش است اشكال ندارد. ولي ما مي ديديم و همه اطلاع دارند كه خود مسأله ي شبيه خواني براي مردم هدف شده بود. ديگر، هدف امام حسين و ارائه ي داستان كربلا و مجسم كردن آن حادثه مطرح نبود. هزاران چيز در شبيه خواني داخل شده بود كه آن را به هر چيزي شبيه مي كرد غير از حادثه ي كربلا و قضيه ي امام حسين. و چه خيانتها و شهوتراني ها و اكاذيب و حقه بازي ها در همين شبيه خواني ها مي شد كه گاهي به طور قطع مرتكب امر حرام مي شدند؛ به هيچ چيز پايبند نبودند. اين مطلب از كودكي در يادم هست كه در همين محل خودمان فريمان، هميشه مسأله ي شبيه خواني در مورد نزاع مرحوم ابوي ما (رضوان الله عليه) و مردم


بود. گو اينكه ايشان در اثر نفوذي كه داشتند تا حد زيادي در آن منطقه جلوي اين مسأله را گرفته بودند ولي هميشه يك كشمكش دراين مورد وجود داشت. ايشان مي گفتند شما كارهاي مسلم الحرامي را به نام امام حسين مرتكب مي شويد و اين، كار درستي نيست.

يادم هست در سالهايي كه در قم بوديم و در آنجا هم يك نمايشها و شبيه هاي خيلي مزخرفي در ميان مردم بود. سالهاي اول مرجعيت مرحوم آيت الله بروجردي (رضوان الله عليه) بود كه قدرت فوق العاده داشتند. قبل از محرم بود. به ايشان گفتند وضع شبيه خواني ما اين جور است. دعوت كردند، تمام رؤساي هيئتها به منزل ايشان آمدند. از آنها پرسيدند: شما مقلد چه كسي هستيد؟ همه گفتند: ما مقلد شما هستيم. فرمودند،: اگر مقلد من هستيد، فتواي من اين است كه اين شبيه هايي كه شما به اين شكل در مي آوريد حرام است. با كمال صراحت به آقا عرض كردند كه آقا ما در تمام سال مقلد شما هستيم الا اين سه چهار روز كه ابدا از شما تقليد نمي كنيم!! گفتند و رفتند به حرف مرجع تقليدشان اعتنا نكردند. اين نشان مي دهد كه هدف امام حسين نيست، هدف اسلام نيست، نمايشي است كه از آن استفاده هاي ديگري و لااقل لذتي مي برند. اين، شكل قديمي اش بود.

شكل مدرنش را ما امروز در نمايشهايي كه براي عرفا و فلاسفه هر چند وقت يك بار در خارج و داخل به عنوان كنگره اي بزرگ به نام فلان عارف بزرگ مثلا مولوي تشكيل مي دهند، مي بينيم. يك چيزي هم مي گويند كه عرفا مجلس سماع دارند، كه در خود مجلس سماع هزار حرف است. حالا گيرم آن مرد عارف مجلس سماعي هم داشته است؛ آن مجلس سماع مشروع يا نامشروع بوده من كاري ندارم، ولي آن مجلس سماع قدر مسلم اين طور نبوده كه چهار تا رقاص و مطربي كه آنچه سرشان نمي شود معاني عرفاني است در آن شركت مي كرده اند. بعد ما مي بينيم وقتي كه جشن هفتصدمين سال [وفات] مولوي را مي گيرند. [1] يگانه كاري كه شده اين است كه يك عده رقاص آورده اند و به اصطلاح مجلس سماع درست كرده اند، يك مجلس شهوتراني. اين هم شأن مولوي!

اگر هدف مشروع باشد، بايد از وسايل مشروع استفاده كرد. از طرف ديگر باز


عده اي هستند كه اينها را حتي به استفاده از وسايل مشروع هم با هزار زحمت مي شود راضي كرد كه آقا ديگر استفاده نكردن از اين وسايل چرا؟ همين بلندگو اولين باري كه پيدا شد، شما ببينيد چقدر با آن مخالفت شد! بلندگو براي صدا مثل عينك است براي چشم انسان و مثل سمعك است براي گوش انسان. حالا اگر انسان گوشش سنگين است، يك سمعك مي گذارد و معنايش اين است كه قبلا نمي شنيد و حالا مي شنود. قرآن را قبلا نمي شنيد، حالا قرآن را بهتر مي شنود. فحش را هم قبلا نمي شنيد، حالا فحش را هم بهتر مي شنود. اين كه به سمعك مربوط نيست. ميكروفن هم همين طور است؛ ميكروفن كه ابزار مخصوص فعل حرام نيست. استفاده از آن ابزاري حرام است كه از آن جز فعل حرام كار ديگري ساخته نباشد، مثل صليب كه جز اينكه سمبل يك شرك است چيز ديگري نيست، و مثل بت. ولي بهره گيري از ابزاري كه هم در كار حرام مصرف مي شود و هم در كار حلال، چرا حرام باشد.؟

يكي از آقايان وعاظ خيلي معروف مي گفت: سالهاي اولي بود كه بلندگو پيدا شده بود، ما هم تازه پشت بلندگو صحبت مي كرديم و به قول او تازه داشتيم راحت مي نشستيم [2] ولي هنوز بلندگو شايع نشده بود. قرار بود من در يك مجلس معظم صحبت كنم، بلندگو هم گذاشته بودند. قبل از من آقايي رفت منبر؛ هينكه رفت منبر، گفت:اين بوق شيطان را از اينجا ببريد. بوق شيطان را برداشتند بردند. ما ديديم اگر بخواهيم تحمل كنيم و حرف نزنيم، اين بوق شيطان را بردند و بعد از اين هم نمي شود از آن استفاده كرد. تا رفتم و نشستم روي منبر، گفتم: آن زين شيطان را بياور.

غرض اين است كه اينچنين جمود فكري ها و خشك مغزي ها بي مورد است. بلندگو تقصيري ندارد، راديو و تلويزيون و فيلم في حد ذاته تقصيري ندارند، تا محتوا چه باشد؟ آنچه در راديو گفته مي شود چه باشد، آنچه در تلويزيون نشان داده مي شود چه باشد، آنچه در فيلم ارائه مي شود چه باشد؟ اينجا ديگر انسان نبايد خشكي به خرج بدهد و چيزي را كه في حد ذاته حرام نيست و مشروع است، به صورت يك چيز


نامشروع جلوه بدهد.


پاورقي

[1] [اشاره به کنگره‏اي است که به وسيله‏ي رژيم فاسد پهلوي برگزار شد.].

[2] اين بلندگو به جان وعاظ خيلي حق دارد. شما تا سي سال پيش اگر نگاه کنيد، واعظي که به سن هفتاد سالگي مي‏رسيد خيلي کم بود. اغلب وعاظ در سنين چهل پنجاه سالگي به يک شکلي مي‏مردند و اين، يکي به خاطر همين نبودن بلندگو بود که اينها مي‏بايست فرياد بکشند؛ اتوموبيل هم که نبود تا بعد سوار اتومبيل گرم بشوند؛ سوار قاطر يا الاغ مي‏شدند و اين در زمستان براي آنها خيلي بد بود. اغلب آنها در سن جواني از بين مي‏رفتند. بلندگو به فرياد اينها رسيد.