بازگشت

احتمال اثر


مطلب ديگري كه خواستم براي شما عرض كنم اين است:

فقهاي ما در باب امر به معروف و نهي از منكر دو مطلب گفته اند كه بايد آنها را توضيح دهيم. يكي اين است كه امر به معروف و نهي از منكر در جايي است كه انسان احتمال اثر بدهد. معني اين جمله چيست؟ امر به معروف و نهي از منكر يك قانون تعبدي مثل نماز يا روزه نيست كه البته حكمت و فلسفه و اثري دارد ولي به ما مربوط نيست كه ببينيم اگر اثر خودش را مي بخشد انجام بدهيم و اگر اثر خودش را نمي بخشد انجام ندهيم. به ما گفته اند شما نماز را به هر حال بايد بخوانيد. اين در اختيار تو نيست.

تو نمي تواني حساب كني كه اين نماز اثر دارد يا اثر ندارد. تو بايد تحت اين فرمول و قاعده بخواني. اينكه اين كار به نتيجه مي رسد يا نمي رسد، از حوزه ي منطق بشر خارج است. ولي امر به معروف و نهي از منكر را بشر بايد با منطق خودش اداره كند؛ يعني هميشه در كارها بايد روي آن نتيجه اي كه بايد بر آن مترتب شود حساب كند. نيرو مصرف مي كني، مايه مصرف مي كني، امر به معروف و نهي از منكر مي كني، ولي حساب كن ببين تو در اين كار چقدر به نتيجه و هدف مي رسي. مثل تاجري باش كه وقتي سرمايه اش را خرج مي كند، روي حساب (لااقل حساب احتمالات) مي خواهد سودي كه از اين كار مي برد بيش از سرمايه اي باشد كه مصرف مي كند، و اين بسيار حرف منطقي اي است. يعني اگر ما در جايي امر به معروف و نهي از منكر مي كنيم، يك سرمايه ي مالي يا جاني يا لااقل يك سرمايه ي وقتي و زماني مصرف كنيم ولي يقين داريم كه كوچكترين اثري نمي بخشد يا اثر معكوس مي بخشد، آيا باز بايد انجام بدهيم؟ نه. خيلي حرف منطقي و درستي است. اين منطق در مقابل منطق خوارج است.


در فقه خوارج، امر به معروف و نهي از منكر يك تعبد محض است؛ يعني انسان حق ندارد حساب و منطق را در آن وارد كند. او بايد كوركورانه و چشم بسته، امر به معروف و نهي از منكر كند ولو يقين دارد كه در اينجا سرمايه را مصرف مي كند و سودي هم نمي برد. مي گويد به ما مربوط نيست، خدا گفته تو بايد به هر حال امر به معروف و نهي از منكر كني. ائمه ي ما به ما گفتند اين اشتباه است؛ خدا اين جور امر به معروف و نهي از منكر را دستور نداده است.

در امر به معروف و نهي از منكر قطعا بايد حساب، تدبير، فكر و منطق به كار برده شود. علمايي كه در مسائل اجتماعي مطالعه كرده اند،گفته اند كه راز انقراض خوارج همين بود كه در امر به معروف و نهي از منكر، منكر منطق بودند. مي آمد در حضور يك جبار گردنكش در حالي كه شمشيرش را كشيده بود. يقين داشت كه در آنجا حرفش كوچكترين اثري ندارد، ولي مي گفت: او هم آنا او را معدوم مي كرد. به اصطلاح تاكتيك نداشتند، منطق و حساب در كارشان نبود، بي گدار خودشان را به آب مي زدند. نتيجه، انقراضشان شد. ولي ائمه ي ما عليهم السلام گفتند اين كار غلط است. «تقيه» هم كه شما شنيده ايد يعني به كار بردن تاكتيك در امر به معروف و نهي از منكر؛ از ماده ي «وقي» به معني نگهداري است. يعني چه؟ يعني امر به معروف و نهي از منكر مبارزه است. در مبارزه، انسان وسيله ي دفاعي هم بايد به كار ببرد؛ يعني بزن ولي كوشش كن نخوري. اما تو مي خواهي بگويي بر من جهاد واجب است، ولي چرا سلاح بپوشم، چرا زره بپوشم، مگر اگر كشته بشوم به بهشت نمي روم؟ چرا. پس همين طور خودم را به قلب لشكر مي زنم تا كشته شوم و به بهشت بروم. مي گويد اين كار را نكن؛ تو داري نيروي اسلام را مصرف مي كني، تو خودت خشتي در بناي اسلام هستي، نيرويي از نيروهاي اسلام هستي. برو بزن ولي كوشش كن تا حد امكان كمتر بخوري. اگر به اين خيال بروي، اسلحه نپوشي و به خاطر اسلحه نپوشيدن كشته شوي، نيروي اسلام را هدر داده اي. برو بزن و تا حد امكان كشته نشو. برو تا حد ممكن طرف را از بين ببر ولي خودت را حفظ كن. اين، معني مطلبي است كه آقايان گفته اند و بسيار مسأله ي منطقي اي است.