بازگشت

شعارهاي عاشورا


بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين باري الخلائق اجمعين و الصلاة و السلام علي عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه و حافظ سره و مبلغ رسالاته، سيدنا و نبينا و مولانا ابي القاسم محمد و اله الطيبين الطاهرين المعصومين، اعوذ بالله من الشيطان الرجيم:

يا ايها الذين امنوا استجيبوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم. [1] .

عنوان بحث من «شعارهاي عاشورا» است. مي خواهم درباره ي دو مطلب كه به يكديگر پيوسته است صحبت كنم: يكي درباره ي شعارهايي كه وجود مقدس ابا عبدالله الحسين عليه السلام و اهل بيت و اصحاب آن حضرت در روز عاشورا ابراز كردند، و ديگر درباره ي شعار بودن عاشورا براي ما مردم شيعه.


كلمه ي «شعار».

اولا كلمه ي «شعار» را بايد توضيح بدهم و معني بكنم. كلمه ي «شعار» در اصل عبارت بوده است از شعرها يا نثرهايي كه در جنگها مي خواندند. افراد كه در ميدان جنگ وارد مي شدند، هر دسته اي شعار بالخصوصي داشت. جنگها معمولا تن به تن بودند. دو دسته كه با يكديگر مي جنگيدند، افراد همه ي مسلح، همه خود پوشيده، همه زره پوشيده، همه چكمه پوشيده، همه شمشير به دست و همه سپر به دست بودند و صورتشان از پايين تقريبا تا بيني و از بالا تا روي ابرو پوشيده بود، به طوري كه هر مرد مبارزي فقط چشمهايش پيدا بود. اين بود كه در ميدان جنگ، افراد كمتر شناخته مي شدند. در بيرون، هر كسي همه ي سر و گردنش بيرون است، لباسها مختلف است، افراد از دور شناخته مي شوند، ولي در جنگها به واسطه ي متحد الشكل بودن همه ي افراد، نه تنها افراد يك سپاه از يكديگر تشخيص داده نمي شدند بلكه افراد يك سپاه از افراد سپاه مخالف نيز تشخيص داده نمي شدند، به طوري كه ممكن بود كسي اشتباه بكند، به جاي اينكه سرباز سپاه دشمن را بزند سرباز خودي را بزند.

اين بود كه هر قومي و هر لشكري يك شعار مخصوص به خود داشت؛ جمله اي را انتخاب مي كردند كه در حين جنگ احيانا آن را تكرار مي كردند و شعار مي دادند براي اينكه دانسته بشود كه اين، جزء لشكر مثلا «الف» است و آن كه شعار ديگري داشت جزء لشكر مثلا «ب» است. اين كار لااقل اين مقدار فايده داشت كه افراد لشكرها اشتباه نمي شدند و كسي همرزم خودش را نمي كشت.

گاهي شعارهايي كه مي دادند از اين هم روشنتر بود، به اين صورت كه آن مرد مبارزي كه به ميدان مي رفت، گذشته از اينكه شعار عمومي دسته ي خودش را تكرار مي كرد، احيانا خودش را هم شخصا معرفي مي نمود. چون عرب طبع شعرش بسيار قوي است و شعر گفتن براي قوم عرب ساده است و اين از خصوصيات زبان عربي است، غالب آنها وقتي مي خواستند به ميدان بروند، با يك رباعي، با يك رجز خودشان را معرفي مي كردند يا مثلا مبارز طلبي خودش را با يك شعر بيان مي كرد، با شعر مبارز مي طلبيد. كسي هم كه مي خواست به او جواب بدهد كه من آماده هستم، يك وقت مي ديدند با شعري به همان آهنگ مي گفت من آماده هستم (كه اين اندكي مشكلتر بود).

شنيده ايد كه در جنگ خندق، پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و دستور داد دور مدينه را


(قسمتهايي كه لشكر دشمن مي توانست بيايد) خندقي كندند براي اينكه دشمن نتواند خود را به داخل مدينه برساند. ولي چند نفر از افراد دشمن توانستند اسبهاي خود را از باريكه اي عبور بدهند و به آن طرف بيايند، كه يكي از آنها عمرو بن عبدود معروف شجاع به اصطلاح فارس يليل بود كه ضرب المثل شجاعت بود. آمد در مقابل مسلمين و فرياد كرد: «الا رجل، الا رجل؟» آيا مرد هست؟ كسي جواب نداد، چون همه او را مي شناختند. يك نفر جرأت نكرد بگويد «من» (براي اينكه مي دانستند كه روبر شدن با او جز كشته شدن نتيجه ي ديگري ندارد) جز يك جوان بيست و چند ساله كه از جا بلند شد و گفت: يا رسول الله! اجازه مي دهيد من به ميدان بروم؟ فرمود: بنشين (علي بود). دوباره فرياد كرد: «الا رجل. الا رجل؟» كسي غير از علي جواب نداد براي بار سوم: «الا رجل، الا رجل؟»، باز تنها علي از جا بلند شد. آبروي مسلمين دارد از بين مي رود. عمر بن الخطاب براي اينكه عذري از مسلمين بخواهد، گفت: يا رسول الله! اگر كسي بلند نمي شود به خاطر اين است كه اين شخص مردي است غير قابل مبارزه. من خودم با قافله اي كه اين مرد نيز در آن بود حركت مي كردم. عده ي زيادي دزد به ما برخورد كردند و او به تنهايي براي مقابله با آنها حركت كرد. سپر مي خواست، يك كره شتر به دست گرفت! چه كسي مي تواند با اين مرد مبارزه كند؟!

عمرو بن عبدود در آخر كار وقتي كه خواست مسلمين را خوب تحقير كرده باشد اين شعر را خواند:



و لقد بححت من الندا

ء بجمعكم هل من مبارز



و وقفت اذ وقف المشجع

موقف القرن المناجز [2] .



تا آخر. گفت: ديگر خسته شدم، گلويم به درد آمد از بس گفتم «هل من مبارز». يك مرد در ميان شما نيست؟!

پيغمبر به علي اجازه داد. علي از جا بلند شد و گفت: «و لقد اتاك مجيب صوتك غير عاجز...» به همان آهنگ شعر خواند، آمد جلو، و شنيده ايد كه چگونه پيروز شد. شرايط طوري شد كه پيغمبر فرمود: تمام اسلام با تمام كفر روبرو شد، يعني جنگ سرنوشت است.

از چيزهايي كه ما در عاشورا زياد مي بينيم، مسأله شعار است، شعار ابا عبدالله،


اصحاب ابا عبدالله و خاندان ابا عبدالله، در اين شعارها مخصوصا شعارهاي خود ابا عبدالله عليه السلام گذشته از اينكه افراد، خودشان را با يك رجز، با يك رباعي معرفي مي كردند، گاهي جمله هايي مي گفتند كه طي آنها نهضت خودشان را معرفي مي نمودند، و مسأله ي مهم اين است. در تاريخ، خيلي ديده مي شود كه گاهي مردمي، اجتماعي مي كنند، در يك جا جمع مي شوند براي مقصد و هدفي. يك وقت مي بينند در خارج، با منظور و مقصود ديگري پخش مي شود.در اوايل مشروطيت ايران، خيلي از اين قضايا اتفاق افتاده است. بسياري از مردم راجع به مشروطيت چيزي سرشان نمي شد. مردم را با نامهاي ديگري در جايي جمع مي كردند. وقتي كه مردم متفرق مي شدند، مي ديدند چيزي ديگري از آب در آمد. اعلام مي كردند كه مردم جمع شدند درباره ي اين مطلب چنين گفتند، درباره ي آن مطلب چنان گفتند؛ براي اينكه مردم اينقدر رشد نداشتند كه خودشان مشخص كنند كه اين جمع شدن ما براي چيست، براي چه هدف و مقصودي است.

ابا عبدالله عليه السلام در روز عاشورا شعارهاي زيادي داده است كه در آنها روح نهضت خودش را مشخص كرده كه من براي چه مي جنگم، چرا تسليم نمي شوم، چرا آمده ام كه تا آخرين قطره ي خون خودم را بريزم؟ و متأسفانه اين شعارها در ميان ما شيعيان فراموش شده و ما شعارهاي ديگري به جاي آنها گذاشته ايم كه اين شعارها نمي تواند روح نهضت ابا عبدالله را منعكس كند.

ائمه ي ما يكي پس از ديگري آمدند و دستور دادند كه عاشورا را بايد زنده نگه داشت، مصيبت حسين نبايد فراموش شود، اين مكتب بايد زنده بماند. هر سال كه محرم و عاشورا پيدا مي شود، شيعه بايد آن را زنده نگه دارد. عاشورا شعار شيعه شده است. شيعه بايد بتواند جواب بدهد وقتي در مقابل يك سني، و بالاتر در مقابل يك مسيحي يا يك يهودي يا يك لا مذهب قرار گرفت و او گفت: شما در اين روز عاشورا و تاسوعا كه تمام كارهايتان را تعطيل مي كنيد و مي آييد در مساجد جمع مي شويد، دسته راه مي اندازيد، سينه مي زنيد، زنجير مي زنيد، داد مي كشيد، فرياد مي كشيد، چه مي خواهيد بگوييد؟ حرفتان چيست؟ بايد بتوانيد بگوييد ما حرفمان چيست. ابا عبدالله نيامد فقط بجنگد تا كشته شود و حرفش را نزند. حرف خودش را زده است، هدف و مقصد خودش را مشخص كرده است.

بايد ديد شعارهاي حسين بن علي در روز عاشورا چيست. همين شعارها بود كه اسلام را زنده كرد، تشيع را زنده كرد و پايه ي دستگاه خلافت اموي را چنان متزلزل كرد


كه چنانچه نهضت ابا عبدالله نبود، بني عباس اگر پانصد سال خلافت كردند، حزب اموي - كه به قول عبدالله علائيني و خيلي افراد ديگر با برنامه آمده بود تا بر سرنوشت كشورهاي اسلامي مسلط شود - شايد هزار سال حكومت مي كرد. با چه هدفي؟ هدف برگرداندن اوضاع به ما قبل اسلام، احياي جاهليت ولي در زير ستار و پرده ي اسلام. شعارهاي ابا عبدالله بود كه اين پرده ها را پاره كرد و از ميان برد.

ما در عاشورا دو نوع شعار مي بينيم. يك نوع شعارهايي است كه فقط معرف شخص است و بيش ازاين چيز ديگري نيست. ولي شعارهاي ديگري است كه علاوه بر معرفي شخص، معرف فكر هم هست،معرف احساس است، معرف نظر و ايده است، و اينها را ما در روز عاشورا زياد مي بينيم. هر دو نوع شعار را مي بينيم. اما شعارهاي خود ابا عبدالله، خود داستان مفصلي است كه همه ي آن را نمي توانم در اين يك جلسه براي شما عرض بكنم.


پاورقي

[1] انفال / 24.

[2] بحارالانوار / ج 20 / ص 203.