بازگشت

روش رهبري در زمان امام حسين


در زمان امام حسين عليه السلام روش رهبري خيلي عوض شده بود، از زمين تا آسمان تغيير كرده بود. يك خط كه مي خواهد به موازات خط ديگر امتداد پيدا كند، اگر يك ذره از موازات خارج شود، ابتدا فاصله ي كمي از خط ديگر پيدا مي كند،ولي هر چه ادامه پيدا كند فاصله اش زيادتر مي شود در شصت سال قبل، در زمان پيغمبر اكرم وقتي مردم مي خواهند مركز دنياي اسلام را ببينند، چه مي بينند؟ حتي در زمان ابوبكر و عمر همان طور بود. ولي در زمان عثمان تغيير كرد و شكل ديگري پيدا نمود. بيشترين كار


خلافت خليفه ي مسلمين، در عمل نكردن او به كتاب الله و سنت رسول الله نبود، بلكه در روشش بود. اختلاف ابوذر و معاويه هم بيشتر در روش بود. حالا (زمان امام حسين) وقتي مي خواهند خليفه ي مسلمانان را ببينند، چه مي بينند؟ افراد مسن كه پيغمبر را درك كرده اند، حتي آنها كه ابوبكر و عمر را درك كرده اند، و مخصوصا كساني كه علي عليه السلام را در دوره ي خلافت ديده اند، وقتي مي آيند در مركز دنياي اسلام، جواني را مي بينند كه سي و دو سه سال بيشتر از عمرش نگذشته است، جوان خيلي بلند قدي كه مي گويند خوش سيما و خوش منظره بوده ولي لكه هايي در صورتش داشته است، جواني شاعر مسلك كه خيلي هم عالي شعر مي گويد ولي اشعارش همه در وصف مي و معشوق و يا در وصف سگ و اسب و ميمونش است. هفت در را بايد طي كرد تا رسيد به جايگاه او. كسي كه مي خواهد به ملاقات او برود، ابتدا دربانها مي آيند جلويش را مي گيرند. بعد از تفتيش، اگر بتواند از آنجا بگذرد بايد از چند در و دربانهاي ديگر بگذرد تا برسد به جايگاه او. وقتي به آنجا مي رسد، مردي رامي بيند كه در يك محيط مجلل روي تخت طلا نشسته و دورش را كرسيهايي با پايه هايي از طلا و نقره گذاشته اند. رجال و اعيال و اشراف و سفراي كشورهاي خارجي كه مي آيند، بايد روي آن كرسيها بنشينند. بالا دست همه رجال و اعيان و اشراف، يك ميمون را پهلو دست خودش نشانده و لباسهاي فاخر زربفت هم به او پوشانده است. چنين شخصي مي گويد من خليفه ي پيغمبرم، و مي خواهد مجري دستورات الهي باشد. نماز جمعه هم مي خواند، امامت جمعه مي كرد، براي مردم خطبه مي خواند و حتي مردم را موعظه مي كرد.