بازگشت

جرح راوي


مي دانيد غيبت حرام است، چه غيبت زنده باشد و چه غيبت مرده. ولي غيبت يك مواردي دارد كه استثنا شده است (موارد استثنايي) يكي از موارد استثناي غيبت كه همه ي علماي بزرگ مرتكب اين غيبت شده اند و اين غيبت را لازم مي دانند بلكه احيانا واجب مي دانند و غيبت واجب است آن چيزي است كه «جرح راوي» مي نامند.

يك كسي حديث روايت مي كند، از پيغمبر حديث روايت مي كند، از امام حديث روايت مي كند، آيا شما فورا بايد قبول كنيد؟ نه، بايد تحقيق كنيد كه اين چگونه آدمي است؟ راستگوست يا دروغگو؟ اگر در زندگي او يك نقطه ي ضعفي - عيبي، نقصي، دروغي، فسقي - را كشف كرديد، اينجا بر شما نه تنها جايز است، بلكه لازم است در متن كتابها اين آدم را رسوا كنيد، بگوييد فلان كس، مثلا اسحق بن احمري نهاوندي، كه فلان روايت را مثلا روايت شهربانو را ولو در كافي نقل كرده است، يك آدم جعل و


وضاع و دروغگويي بوده است. او را در مقابل تاريخ بايد رسوا كنيد. اين كار اسمش «جرح» است. با اينكه غيبت و بدگويي است و غيبت و بدگويي نه از مرده جايز است و نه از زنده. ولي در اينجا كه پاي تحريف و قلب حقايق است بايد شما دروغگو را رسوا كنيد.

يك عالم ممكن است در يك قسمت، بزرگ هم باشد. ملا حسين كاشفي است، خيلي مرد ملايي هم بوده است،اما روضة الشهداء او پر از دروغ است. به همه دروغ بسته است حتي به ابن زياد و عمرسعد. كتابش مملو از دروغ است. مي گويد ابن زياد پنجاه خروار زر سرخ به عمرسعد داد كه آمد قضيه ي كربلا را قبول كرد. خوب، هر كه بشنود مي گويد پس عمرسعد خيلي هم تقصير نداشته، پنجاه خروار طلا را به هر كس بدهند دست به اين كار مي زند. ملا آقاي دربندي اتفاقا اتفاق نظر است كه آدم خوبي بوده است. حتي مرحوم حاجي نوري كه اين قدر از كتابش انتقاد مي كند - و به حق انتقاد مي كند - مي گويد مرد خوبي بوده است. واقعا نسبت به امام حسين عليه السلام مرد مخلصي بوده، و مي گويد واقعا طوري بود كه هر وقت نام امام حسين را مي شنيد اشكش جاري مي شد. فقه و اصول خوبي هم داشته است. خودش خيال مي كرد كه از فقهاي درجه اول است، ولي لااقل از فقهاي درجه ي دوم و سوم به شمار مي رود. كتابي نوشته است به نام «خزائن» يك دوره فقه است، چاپ هم شده است. او معاصر با صاحب جواهر است. به صاحب جواهر گفت اسم كتاب شما چيست؟ گفت: «جواهر». گفت از اين جواهر شما در خزائن ما بسيار است. اما به همان نشاني كه جواهر تا به حال شايد ده چاپ شده است و هيچ فقيهي نيست كه از اين كتاب استفاده نكند و خودش را نيازمند به اين كتاب نبيند، و كتاب خزائن يك دوره كه چاپ شد ديگر احدي به سراغش نرفت و قيمتش با اينكه كتاب هزار صفحه اي است شايد همان قيمت كاغذش بيشتر نيست، [اين سخن او واقعيت ندارد.] به هر حال اين مرد با اينكه مرد عالمي است، ولي اسرار الشهادة نوشته كه بكلي حادثه ي كربلا را تحريف، قلب، زيرورو، بي خاصيت و بي اثر كرده است. كتابش - سراسر نمي شود گفت، چون لابلاي آن [سخن راست] پيدا مي شود؛ انبار كاه هم چند تا گندم در آن پيدا مي شود - [مملو از] دروغ است. حالا به خاطر اينكه او يك عالم بوده، باتقوا بوده، مخلص امام حسين بوده است، ديگر ما درباره اش سكوت كنيم؟ حاجي نوري نبايد درباره ي اسرار الشهاده ي او اظهارنظر كند، نبايد مدرك اسرار الشهادة را بگويد كه يك كتاب بي سر و تهي بود، نه


اول داشت و نه آخر، فقط در حاشيه اش نوشته بودند تأليف فلان عالم جبل عاملي، رفتيم گشتيم آن عالم اصلا چنين كتابي نداشت، متن كتاب را هم نگاه كرديم پر از دروغ بود، ولي اين مرد عالم خيال كرد اين كتاب يك كتاب درستي است، برداشت همه ي آن را در كتاب خودش نقل كرد؟!

اين جرح است. پس بايد جرح بشود. اين وظيفه ي عالم است.

حال بخش ديگري داريم كه وظيفه ي مردم عوام است كه متأسفانه چون اين بخش اقلا بيست دقيقه وقت ما را خواهد گرفت و من بنا ندارم كه يك ساعت بيشتر مزاحم بشوم ديگر مي ماند. از جلسه ي آينده شايد درباره ي «گناه تحريف به طور كلي» بحث كنيم، يعني در ماوراء قضيه ي عاشورا در قضاياي ديگر، شايد هم موضوع ديگري، اگر از جلسه ي آينده درباره ي «گناه تحريف به طور كلي» بحث كردم، تتمه ي اين بحثم را ان شاء الله در آنجا عرض خواهم كرد.

از خداوند تبارك و تعالي توفيق مي خواهيم كه دلهاي همه را به حق و حقيقت رهبري بفرمايد، گناهاني كه از طريق تحريف يا غير تحريف مرتكب شده ايم بر ما ببخشايد، به ما توفيق بدهد كه اين وظيفه و رسالتي را كه در اين زمينه داريم به خوبي انجام بدهيم.

خدايا عاقبت امر همه ي ما را ختم به خير بفرما!

خدايا مرضاي مسلمين، مريضهاي منظور لباس عافيت بپوشان! اموات همه ي ما را ببخش و بيامرز!

رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات