بازگشت

معني تحريف معنوي


تحريف معنوي يعني چه؟ مثلا در يك جمله ممكن است ما از لفظ نه كم كنيم و نه زياد، ولي آنجا كه مي خواهيم توجيه و تفسير كنيم، طوري آن را توجيه و تفسير كنيم كه درست برخلاف و بر ضد معني واقعي اين جمله باشد. من براي اين مطلب فقط يك


مثل كوچك عرض مي كنم تا مطلب روشن شود.

نقل كرده اند - از نقلهاي مسلم است - در روزي كه مسجد مدينه را بنا مي كردند و عمار ياسر فوق العاده تلاش صادقانه مي كرد، پيغمبر اكرم به او فرمود: «يا عمار تقتلك الفئة الباغية» [1] اي عمار! تو را آن دسته اي مي كشند كه سركش اند؛ اشاره به آيه ي قرآن كه اگر دو دسته از مسلمانان با يكديگر جنگيدند، شما در ميان آنها اصلاح كنيد، اگر يك دسته سركشي كرد، شما به نفع آن دسته ي ديگر عليه دسته ي سركش وارد بشويد. اين جمله اي كه پيغمبر اكرم درباره ي عمار فرمود، شخصيت بزرگي به عمار داد و لهذا عمار كه در صفين در خدمت اميرالمؤمنين بود، وزنه ي بزرگي در لشكر علي شمرده مي شد و حتي بودند افراد ضعيف الايماني كه تا وقتي كه عمار كشته نشده بود، هنوز مطمئن نبودند كه عملي كه در ركاب علي انجام مي دهند به حق است يعني كشتن معاويه و سپاهيان او جايز است. روزي كه عمار در لشگر اميرالمؤمنين به دست اصحاب معاويه كشته شد، يكمرتبه فرياد از همه جا بلند شد كه حديث پيغمبر صادق آمد، بهترين ليل براي اين كه معاويه و يارانش بر باطل هستند اين است كه اينها قاتل عمارند و پيغمبر اكرم در گذشته خبر داد كه «يا عمار تقتلك الفئة الباغية»؛ يعني [مصداق آيه ي] «و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الأخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفي ء الي أمر الله» [2] امروز ديگر مثل آفتاب روشن شد كه لشكر معاويه لشكر باغي يعني سركش و ظالم و ستمگر است و حق با لشكريان علي است. پس به نص قرآن بايد به نفع لشكريان علي عليه لشكريان معاويه وارد جنگ شد.

اين قضيه تزلزلي در لشكر معاويه ايجاد كرد. معاويه كه هميشه با حيله و نيرنگ كار خودش را پيش مي برد. اينجا دست به يك تحريف معنوي زد، چون نمي شد انكار كرد و گفت پيغمبر درباره ي عمار چنين سخني نگفته است، چون شايد پانصد نفر آدم در همان جا بودند كه شهادت مي دادند كه ما اين جمله را از پيغمبر شنيديم يا از كسي شنيديم كه او از پيغمبر شنيده بود. بنابراين، اين جمله ي پيغمبر درباره ي عمار قابل انكار نبود. معاويه و اصحابش تصميم گرفتند دست به يك تحريف معنوي بزنند. وقتي شاميها مي آمدند اعتراض مي كردند، مي گفتند: معاويه چه مي گويي؟ ما عمار را كشتيم!


و پيغمبر فرمود: «تقتلك الفئة الباغية». مي گفت اشتباه كرده ايد؛ درست است، پيغمبر فرمود كه عمار را آن فئه ي سركش، طايفه ي سركش، لشكر سركش مي كشد، ولي عمار را كه ما نكشتيم! مي گفتند: ما كشتيم، لشكريان ما كشتند. مي گفت: نه، عمار را علي كشت كه او را به اينجا آورد و موجبات كشتنش را فراهم كرد. هر كس كه مي آمد اعتراض مي كرد، معاويه و عمرو عاص با چنين توجيهي ذهن او را راضي مي كردند و او را به لشكر برمي گرداندند.

عمرو عاص دو پسر دارد. يكي از آنها تيپ خودش است، دنيادار و دنياپرست، و ديگري نسبتا چون مؤمن و با ايماني بود و با پدرش هماهنگي نمي كرد. اسم او عبدالله است. در يك جلسه كه عبدالله حاضر بود و همين مغلطه ي معنوي را به كار بردند، عبدالله گفت اين چه حرفي است كه شما مي زنيد؟ اين چه مغلطه كاري است كه شما مي كنيد؟ چون عمار در لشكر علي بود پس عمار را علي كشت؟! گفتند: بله. گفت بنابراين حمزه ي سيدالشهداء را هم پيغمبر كشت، چون حمزه ي سيدالشهداء هم در لشكر پيغمبر بود كه كشته شد. معاويه ناراحت و عصباني شد، رو كرد به عمرو عاص و گفت: عمرو عاص! چرا جلوي اين پسر بي ادب را نمي گيري؟ اين را مي گويند تحريف معنوي.

اگر بخواهيم حوادث و قضايا را تحريف معنوي كنيم، چگونه تحريف مي كنيم؟ حوادث و قضاياي تاريخي، از يك طرف علل و انگيزه ها دارد، از طرف ديگر منظور و هدفها دارد، تحريف يك حادثه ي تاريخي به اين است كه يا علل و انگيزه هاي آن حادثه را چيزي بگوييم غير از آنچه كه بوده است و يا هدف و منظور را طوري تفسير كنيم غير از آنچه كه بوده است، باز يك مثال كوچك: شما به منزل كسي مي رويد به عنوان اينكه از مكه آمده است. انگيزه ي شما اين است كه زيارت كردن حاجي مستحب است.

فردي مي گويد مي داني فلان كس چرا به خانه ي فلان شخص رفت؟ مي گوييم چرا؟ مي گويد او فلان منظور را دارد؛ مي خواهد دختر او را براي پسرش خواستگاري كند يا مي خواهد دخترش را به بال پسر فلان كسي بچسباند، موضوع مكه را بهانه كرده است.

اين طور منظور شما را تحريف مي كنند. اين را مي گويند تحريف معنوي.

در حادثه ي تاريخي عاشورا كه از يك طرف علل و انگيزه هايي دارد و از طرف ديگر هدفها و منظورهاي عالي، ما مسلمانها، ما شيعيان حسين بن علي تحريف كرديم، همان طوري كه معاوية بن ابي سفيان جمله ي پيغمبر را درباره ي عمار فرمود: «تقتلك الفئة الباغية» تحريف كرد؛ يعني حسين يك انگيزه اي داشت، ما چيز ديگري برايش


تراشيديم؛ حسين هدف و منظور خاصي داشت، ما يك هدف و منظور ديگري براي او تراشيديم. ابا عبدالله نهضتي كرده است فوق العاده با عظمت و مقدس. تمام شرايط تقدس يك نهضت در نهضت ابا عبدالله هست كه نظيرش در دنيا وجود ندارد. آن شرايط چيست؟


پاورقي

[1] سيره‏ي حلبي، ج 2 / ص 77.

[2] حجرات / 9.