بازگشت

حسين چگونه كشته شد؟


خلافت اسلامي همراه با فشار زور و شمشير به يزيد به معاويه منتقل شد، در صورتي كه يزيد لياقت اين مقام و بلكه شايستگي اينكه كوچكترين وظيفه حكومت اسلامي را انجام دهـد نداشت، زيرا در بـاطن كافر اما ظاهرا ماسك دينداري به خود زده بود [1] .

و گاهي هم كفر باطني خود را آشكار مي كرد كه بهترين شاهد آن شعر معروف اوست:

(بني هاشم با خلافت بازي كردند و براي خلافت آنها نه خبري آمده و نه وحيي نازل شده).

علاوه بر اين يزيد مردي فاسق و خيانت پيشه بود، ميگساري مي كرد، قمار مي زد و مبتلا به صفات مهلك و لغزشهاي زيادي بود.

يزيد با ميمون و يوزپلنگ بازي مي كرد! به اسلام اهانتها مي نمود! يزيد مردي خود رأي بيدادگر، خونريز و بالاخره از نظر مكتب اسلام كفرش ثابت و آشكار بود! در حكومت بر توده اسلامي ديكتاتور و چون صداها را در سينه خفه و آزاديها را سلب كرد، خشم ملّت اسلام را عليه خويش برانگيخت.

بدين جهت امام حسين (ع) با عيال و اصحاب خويش از حجاز خارج شد و به سرزمين عراق روي آورد و براي اصلاح ملّت اسلام و امر به معروف و نهي از منكر قيام كرد [2] .

در سرزمين كربلا با لشكر اموي كه از طرف ابن زياد فرماندار يزيد در كوفه آمده بودند مصادف شد، در اين پيكار امام (ع) و اهل بيت و يارانش شهيد شدند! در اين جنگ لشكريان عمر بن سعد بالغ بر سي هزار نفر بودند [3] در صورتي كه ياران حسين (ع) به شهادت از صد نفر تجاوز نمي كردند.

در اين پيكار مأموران يزيد رذالت و فرومايگي خود را جلوه گر ساختند، بدين نحو كه حسين (ع) و خاندانش را از آب منع كردند، به آنها مهلت نماز ندادند و حتي بچه شيرخوارش را به خون كشيدند، پس از شهادت به بدن مقدسشان اسب تازيدند، سر حسين (ع) و اصحابش را از بدن جدا كرده بر سر نيزه ها زدند، خيمه هايش را به آتش كشيدند، بچه هايش را به اسيري بردند، اموالش را چپاول نمودند، كودكان را به ريسمان بستند آنها را بر شتران برهنه سوار كردند، حرارت آفتاب آنها را مي سوزاند و گاهي هم از سرما اذيت مي شدند.

بچه ها را لباس و غذا نمي دادند، و احيانا اگر بچه داغ ديده و پدر كشته اي گريه مي كرد زير شلاق دژخيمان بدنش سياه مي شد.

سپس با وضع دلخراشي آنها را به كوفه حركت دادند، در مجلس عمومي ابن زياد به آنها رنجها دادند و اذيّت ها كردند، چند روزي هم در زندان محبوس بودند و بعد آنها را بسوي شام پايتخت يزيد عصيانگر روانه نمودند، در شام آنها را در خرابه اي مسكن دادند، يزيد آنها را به مجلس عام حاضر كرد و چه اهانتها كه به ذريه پيامبر (ص) روا نداشت، در همان مجلس با كمال بي شرمي بر دندانهاي حسين (ع) چوب مي نواخت، و اين گونه شعر مي خواند:

(اي كاش پدرانم كه در جنگ بدر كشته شدند اينك مي ديدند كه چگونه خزرج را بيچاره كردم، تا از اين منظره خوشحال مي شدند و مي گفتند: يزيد دستت شل مباد).

بعد از آن همه مصيبت هاي دردناك بچه هاي حسين (ع) را به جانب مدينه گسيل داشت، يزيد بعد از اينها خانه كعبه را خراب نمود و رسوائي هاي ديگري ببار آورد كه گوياي آنهاست.


پاورقي

[1] براي شناختن معاويه و يزيد به کتاب (النصايح الکافية لمن يتولي معاوية) مراجعه شود.

[2] خرجت لطلب اصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف والنهي عن المنکر.

[3] لازم به ذکر است برخي از تواريخ سياهي لشکر عمر بن سعد را تا يک ميليون نفر نيز ذکر کرده‏اند که با توجه به وضعيت آنروز کوفه که جمعيتي حدود چهار ميليون داشته و از جانبي افراد عبيدالله بن زياد افراد را بازور سر نيزه براي جنگ با امام حسين عليه السلام به کربلا گسيل ميداشته‏اند بعيد نيست که اين آمار واقعيت داشته باشد.