بازگشت

برگرديم كربلا


حسين بن علي عليه السلام در كربلا پياده شد، چند روز بعد عمر بن سعد با يك ستون چهار هزار نفري آمد، يكي دو روز بعد فرمان منع آب رسيده و به اجرا گذارده شد، نلاقاتها و گفتگوهاي حسين اباعبدالله عليه السلام با عمر بن سعد به نتيجه درستي نرسيد، وي در جواب مطالب اساسي و مستدل حضرت علاقه هاي عاطفي را پيش مي كشيد.

اباعبدالله عليه السلام يكي دو بار براي لشكر ابن زياد مطالبي بيان فرموده، موعظه و نصيحت و استدلال را به حد اعلا رساند اما پولها و وعده هاي ابن زياد و تمايلات شيطاني مردم كار خود را كرده و بر اين همه سخنان ملكوتي ترتيب اثري داده نشد:

«قال ابوعبدالله الحسين عليه السلام: الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون».

حسين بن علي فرمود: مردم، بندگان دنيا هستند، و دين ورد زبان آنهاست تا وقتي كه با زندگي ماديشان بسازد، اما به هنگام آزمايش و گرفتاري ها دينداران كم اند.