بازگشت

اعتراض به كشتن مردان خدا


در زماني كه همه نفس ها در سينه حبس شده بود و مردان حقّ توسط معاويه به شهادت مي رسيدند، تنها كسي كه فرياد مظلومانه آنان را به مسلمانان رساند، سيدالشهدا عليه السلام بود. آن حضرت در نامه اي اعتراض آميز به معاويه مي نگارد:

آيا اين تو نبودي كه حُجْر و ياران او را كشتي؟ همان ها كه از عابدان و خاشعان حق بودند، بدعت ها را ناروا شمرده و امر به معروف و نهي از منكر مي كردند. تو آنان را پس از امان و سوگندهاي مؤكّد ظالمانه كشتي، به سبب گستاخي بر خدا و سبك انگاشتن پيمان الهي. آيا تو قاتل عمرو بن حَمِق نبودي؟ همان كه عبادت چهره اش را فرسوده بود و به او امان و پيماني سپرده بودي، كه اگر به آهوان بيابان داده مي شد، از قله هاي كوه ها پايين مي آمدند... آيا تو قاتل حضرمي نيستي؟ همان كه زياد بن ابيه درباره اش به تو نگاشت كه او بر دين علي است؛ در حالي كه دين علي عليه السلام دين پسر عمويش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است. آن دين كه اكنون تو را بر مسند و اريكه قدرت نشانده است و اگر اين دين نبود، بزرگ ترين شرف تو و پدرانت مشقّت دو سفر زمستاني و تابستاني (به يمن و شام) بود كه خداوند به بركت ما خاندان بر شما منّت نهاد و آن را از شما برداشت. [1] .

طبرسي مي نويسد: معاويه در همان سالي كه حجربن عدي و ياران او را كشت، حجّ كرد. و حسين بن علي عليهما السلام را ديده، گفت: اي اباعبداللّه! آيا اين خبر به تو رسيده كه ما با حجر و ياران او و شيعيان پدرت چه كرديم؟ فرمود: با آنان چه كردي؟ گفت: آنان را كشتيم و كفن پوشانديم و نمازشان گزارديم. امام حسين عليه السلام خنديد و خطاب به معاويه فرمود: آنان خصم تو اند. ولي ما اگر پيروان تو را بكشيم، آنان را كفن نپوشانيم و نماز نگزاريم و دفن نكنيم. [2] .

بدان اميد كه هرچه زودتر، يادگار گرامي اش حضرت بقية اللّه(عجّ) تجلّي كند و آرمان هاي پرفروغ حسيني را در گستره گيتي تحقّق بخشد. ان شاء اللّه


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 44، ص 212.

[2] فرهنگ جامع سخنان امام حسين(ع)، ص 281.