بازگشت

احياي روحيه شهادت طلبي


تاريخ زندگي اجتماعي بشر گواهي مي دهد كه انسان از بدو خلقت تا به امروز به شيوه هاي متعدد تلاش كرده است تا خود را جاودانه كند و شايد سرّ مطلب اين باشد كه خالق اين موجود پر رمز و راز، خود وجودي لايزال و ابدي دارد و بشر كه مخلوق آن وجود ماندگار است، فطرتاً تمايل دارد تا به ويژگي خالقش دست يازد و همانند او ماندگار و جاودانه شود. از اين رو، در جامعه انساني مشاهده مي شود كه افراد از مرگ و فنا واهمه داشته و از آن رويگردانند و سعي دارند به نوعي زنده و جاويد بمانند؛ برخي بر حفظ جسم و جان خود پرداخته و گروهي در پي حفظ نام و نشان خود در جامعه و تاريخ اند.

اما خداي متعال كه از اين ميل باطني بشر آگاه است، راه جاوداني را فراروي بشر نهاده و او را به سوي جاودانگي راهنمايي نموده و «شهادت» را به او هديه داده و فرموده كه راه ماندگاري مرگ سرخ است، آن را برگزينيد تا صفت «احيا» پيدا كنيد، آن جا كه فرمود: «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء...» (آل عمران: 169) پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) در تفسير اين كريمه، مفهوم شهادت را توسعه داده و فرموده است: «من قتل دون مظلمته فهو شهيد...»؛... هر كه در برابر ظلمي كشته شود شهيد است. خواه اين ظلم بر مال و عيال باشد يا همسايه و... چنانچه فرمود: «من قتل دون اهله ظلماً فهو شهيد، من قتل دون ماله ظلماً فهو شهيد من قتل دون جاره فهو شهيد و من قتل في ذات الله عزّوجل فهو شهيد.»

شهادت ارزشي است كه اگر جامعه به استقبال آن برود، اعضاي آن با امنيت خاطر به زندگي اجتماعي خود، كه جايگاه كسب معرفت كمال و سعادت است، مشغول خواهند بود و اين مطلوب هر انسان كمال جو و طالب زندگي ابدي است. اگر امام خميني (قدس سره)، شهدا را شمع محفل بشريت مي داند و شاگردش، شهيد مطهري، شهيد را همچون شمعي مي داند كه خود مي سوزد ولي جامعه را در پرتو آن نوراني مي كند، اشاره به همين واقعيت دارد. براين اساس، چنين ارزشي را براي جامعه حياتي و ضروري مي دانيم.

حسين بن علي (عليه السلام) با علم به شهادت ره كربلا را پيش گرفت و ديگران را نيز از اين علم بي خبر نساخت. چنانچه آن هنگام كه ام سلمه از سفر آن حضرت اظهار ناراحتي كرد، فرمود: «من مي دانم در چه ساعت و در چه روزي كشته خواهم شد و مي دانم كدام شخص مرا خواهد كشت و از خاندان و ياران من كدام افراد كشته مي شوند.» و يا در پاسخ «اباهره» كه پرسيد: چرا از حرم جدّت خارج شدي؟ فرمود: «ويحك يا اباهرة انّ بني اميه اخذوا مالي فصبرت و شتموا عرضي فصبرت و طلبوا دمي فهربت و ايم الله لتقتلني الفئة الباغيه و ليلبسنّهم الله ذلّاً شاملا.»

سرانجام، آن حضرت با شهادتش راه جاودانگي را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگي نگاشت و از فرداي عاشورا، ارزش هاي اسلامي و انساني احيا گشت و آناني كه از ترس جان در مقابل عبيدالله، زاده مرجانه، تن به ذلت دادند و از ياري فرزند كوثر سرباز زدند، در مجلس عبيدالله فرياد زدند و مرگ سرخ را برگزيدند و بر بيدادگري ابن مرجانه شوريدند. افرادي چون عبدالله بن عفيف ازدي، عليه عداوت عبيدالله بر اهل بيت رسول الله (صلي الله عليه وآله) شوريدند و شهادت را در آغوش گرفتند و اين شهادت طلبي، حتي سفير روم را در جاي ننشاند و او نيز فرياد كرد و سر مظلوم كربلا را در آغوش گرفت و به استقبال شهادت رفت. از آن پس تا به امروز هر آزاده اي ره سالار شهيدان در پيش گرفته و با اقتدا به آن امام همام، در مقابل ظلم ايستاده و مرگ سرخ را برگزيده است تا هم خود ماندگار شود و هم جامعه را از آلودگي ها پاك سازد و تا اين روحيه در خلق و خوي بشر بوده و هست، هيچ ظلمي پايدار نمانده و هيچ ظالمي ماندگار نخواهد بود. همان گونه كه بني اميه پس از شهادت حسين و يارانش، ريشه كن گرديدند.

اگر انقلاب شكوهمند اسلامي ايران به كاروان سالاري روح الله (قدس سره) و همت بلند مردم به بار نشست، به بركت احياي روحيه شهادت طلبي بود و اگر دشمن در جنگ هشت ساله، با همه امكانات و حمايت هاي جهاني اش سرانجامي جز شكست نداشت، به يُمن وجود روحيه شهادت خواهي بي نظيري بود كه پير و جوان در عشق به آن مي سوختند و گاه به شوق يافتن آن چلّه مي نشستند و نذر شهادت مي كردند و گاه به بارگاه ملكوتي ثامن الائمه حضرت رضا (عليه السلام) رفته و رضاي شهادت مي گرفتند و با پيشاني بند "يا شهادت يا زيارت" ره ميدان رزم پيش مي گرفتند. كيست كه نداند اين چنين روحيه اي، پس از شهادت حسين زهرا (عليه السلام) و ياران نينوايي اش در كالبد جامعه دميده شده و از آثار و پيامدهاي برجسته نهضت عاشورا مي باشد؟