بازگشت

چكيده


براي توضيح عنوان «احياي دين» بايد ابتدا مفهومي از دين و مرگ و زندگي آن را مطرح ساخت و در مراحل بعد بررسي كرد كه زنده كننده ي اين مفهوم كيست و زنده كردن آن در مواقعي كه به خطر مي افتد چگونه است. دين مفهومي شامل است، و فقط مسائل اخلاقي نيست؛ دين،اقتصاد، سياست و حكومت دارد و با ورود در مسائل حكومتي، طبعا اختيارات و شئون حكومت مطرح مي شود. دين وقتي حيات دارد كه همه جا حضور داشته باشد. اگر اين حضور همگاني از آن گرفته شود و در محدوديت قرار گيرد،حيات آن به مخاطره افتاده است. اصولا مرگ دين بيشتر تدريجي است و اگر مراقبتها باشد زودتر مي توان پيشگيري كرد، و براي حفظ حيات آن اقدام نمود؛ در غير اين صورت احياگري سخت تر و مشكلتر خواهد شد. براي بيمار كردن حيات ديني اولين راه،نفوذ در رجال ديني، حكام، فرماندهان، شخصيتهاي رده اول و سپس نفوذ در فرهنگ عامه است. در ادامه با اشاره به تاريخ حماسه ي عاشورا و مراحل آفت زدگي جامعه ي اسلامي در عصر بعد از پيامبر اكرم (ص) نقش امام حسين (ع) در احياي دين تبيين شده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله علي آلائه و الشكر علي نعمائه و الصلاة و السلام علي محمد و آله «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» حضرت اباعبدالله الحسين (ع) چراغ هدايت و كشتي نجات است. البته اين تعبير در آن حديث معروف براي خاندان عصمت و طهارت صلوات الله عليهم اجمعين در آن حديث معروف «مثل اهل بيتي كسفينة نوح من ركبها نجي و من تخلف منها غرق» آمده است. علت اينكه اين تعبير در خصوص اباعبدالله بطور جداگانه آمده، نقش خاصي است كه اباعبدالله (ع) در هدايت و روشنگري امت اسلامي دارند. موضوع بحث احياي دين است.

براي توضيح عنوان «احياي دين» ابتدا بايد مفهومي از دين و مرگ و زندگي آن به دست دهيم و در مراحل بعد بررسي كنيم كه زنده كننده ي اين مفهوم كيست و زنده كردن آن در مواقعي كه به خطر مي افتد چگونه است. اگر تغييري از دين ارائه دهيم كه بر اساس آن، دين مجموعه ي اخلاقيات است و آداب و رسومي براي افراد تبيين مي كند كه افراد با انجام اين اعمال، عاقبت و زندگي آن جهاني خود را تأمين مي كنند و اصولا دنيا براي دين ميدان خاصي ندارد و دين در مسائل و ارتباطات اجتماعي حضوري ندارد دين مجموعه اي از معنويات و اخلاقيات است و براساس شايستگيهايي كه در نفوس وجود دارد، كساني مي پذيرند و كساني نمي پذيرند. باران رحمت الهي بر سرزمين قلبها مي بارد. آن قلوبي كه شايستگي دارد مي گيرد و ثمر خوبي مي دهد و آنها كه نمي گيرند و انكار مي كنند، نتيجه ي آن در قيامت ظاهر مي شود. اگر كسي اين مفهوم را براي دين قبول كند، مرگ و زندگي و احياي دين براي او معنا و مفهوم خاصي پيدا مي كند، اما اگر دين مفهوم وسيعتري داشته باشد يعني دين، تنها مجموعه اي از اخلاقيات و مسائل فردي نيست كه فقط براي پس از مرگ آمده باشد بلكه مجموعه اي است كه مسائل اجتماعي و سياسي آن به مراتب از مسائل فردي و شخصي بيشتر است؛ در اين صورت حيات دين به اين معناست كه دين در زندگي و شئون اجتماعي مسلمين نمود داشته باشد.

اگر ما مجموعه مقررات، احكام و معارف ديني را بررسي كنيم، مي بينيم كه به مسائل اجتماعي و سياسي و در حقيقت به زندگي جمعي اين جهاني توجه زيادي شده است. با اين بينش مرگ و زندگي و احياي دين معناي ديگري پيدا مي كند.

براساس اعتقاد ما دين مفهومي شامل است و فقط مسائل اخلاقي نيست دين اقتصاد، سياست، حكومت دارد و با ورود در مسائل حكومتي، طبعا اختيارات و شئون حكومت مطرح مي شود. موارد تعارض بين مسائل فرد و اجتماع، مسائل نظامي مثل جنگ و صلح و ده ها مسأله ي ديگري كه به حكومت ديني و حاكميت دين مربوط است، در آن مطرح مي شود.

اعتقاد مسلمانان اين است كه پيامبر اسلام به خاطر همين مفهوم مبعوث شدند، ابلاغ، اجرا كردند. اسلام در مدينه با حكومت آغاز كرد؛ يعني حضرت درمدينه نه تنها تبيين احكام الهي كردند بلكه حكومت نيز داشتند. البته به نظر ما حكومت اسلامي قبل از هجرت در مكه شروع شد. اسلامي كه پيامبر خدا بر آن مبعوث شده بود و آن را ابلاغ كرد و اجرا فرمود، اسلامي بود كه حكومت داشت؛ يعني حضرت نه تنها پيامبر بود و دستورات خدا را ابلاغ مي كرد «ما علي الرسول الا البلاغ»؛ بلكه حاكم و ولي امر بود. «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» در آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول» كه چندين بار در قرآن آمده به مسئوليت ولايتي پيامبر هم توجه شده است. پيامبر اكرم (ص) دستورات حكومتي فراوان داشتند، هم در جنگ و هم در صلح و حتي به عنوان فرمانده كل قوا تصميم گرفتند قضيه ي صلح حديبيه و دستور رهگيري قافله اي از كفار در تاريخ محرز است. ده ها دستور حكومتي در عزل و نصب مناصب و مقامات محسوس است. با توجه به اين بحث بايد اين سؤال را مجددا طرح كرد كه حيات دين چيست، و اين حيات چه وقت به بيماريها، ضعفها و خطرات مبتلا مي شود و احيانا به موت و مرگ مي رسد تا نياز به احياگري داشته باشد. كه آن را زنده كند و به حالت طبيعي خود برگرداند. حيات دين اين است كه نمود زندگي جمعي و عمومي امت، نمودي اسلامي باشد. البته اين بدان معنا نيست كه تمام زواياي زندگي فرد فرد كساني كه در اين جامعه زندگي مي كنند صددرصد اسلامي باشد.

حيات دين با مفهوم مورد اشاره، حضور دين در همه ي شئون زندگي مردم، امت اسلامي و هر اجتماعي است كه به نام اين دين شريف زندگي مي كند. در چنين اجتماعي بايد مظاهر دين در همه ي حوزه هاي اجتماعي اعم از اداري، فرهنگي، قضايي و ساير حوزه ها مشاهده گردد. تنها در اين صورت است كه دين زنده است و در صدر اسلام حداقل در زمان خود پيامبر اكرم اين چنين بود. البته كساني هم بودند كه اين

روش را قبول نداشتند، يا منافقانه قبول داشتند. و مرتكب برخي تخلفات و گناهان مي شدند پس اگر روزي مظاهر اجتماعي از ارزشهاي اسلامي تهي شد به گونه اي كه مساجد، حسينيه ها و تكايا خيلي گرم و آكنده از حضور مردم باشد ولي اعمال و رفتار و گفتار همان مردم با بسياري از مقررات اسلامي مطابقت نداشته باشد. مثلا بايد گفت اين دين مرده است در آستانه ي مرگ نهايي است.

دين وقتي حيات دارد كه همه جا حضور داشته باشد. اگر اين حضور همگاني از آن گرفته شود و در محدوديت قرار گيرد، حيات آن به مخاطره افتاده است. براي احياي دين بايد با استفاده از باقيمانده ي حيات آن، كه در مسجد و حسينيه است، كاري بشود تا مجددا همه ي شئون زندگي را فرابگيرد. در اين صورت دين احيا شده و آن كسي كه چنين كاري را انجام دهد، احياگر و زنده كننده ي دين است. اين تعبير اجمالي بود از اصل دين، حيات و مرگ آن و اينكه مفهوم احياي دين چيست.