بازگشت

داستان


قصه اي نقل مي كنند، از شخصي كه مقداري از جهت عقلي داراي كمبود شده بود، به او گفتند: چرا نماز نمي خواني؟ جواب داد: «اَخَذَ مَا اَعْطي سَقَطَ ما وَجَبَ؛ آن چه داده بود گرفت، پس آن چه واجب بود، ساقط شد». كنايه از اين كه عقل كه نعمت خداوندي بود، از من گرفته شد، پس تكليف از من ساقط گرديد.

خداوند در قرآن مي فرمايد: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفساً اِلا وُسعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيها ما اكتَسَبَتْ؛ [1] خداوند از انسان جز به اندازه قدرتش انجام وظيفه و عمل نمي خواهد، براي اوست، آن چه به دست مي آورد و عليه اوست، آن چه عمل مي كند».

لذا خداوند انسان را در تمام روزهاي زندگي، از جواني گرفته، تا ميان سالي و پيري و سالخوردگي و درماندگي، عالم و جاهل، ناسي و مقصر و...، هر يك را به اندازه توانايي و شعور تكليف مي نمايد. مثل مريض و پير كه عذر دارند و روزه از آنها برداشته شده و از مسكين و فقير، خمس و زكات و حج برداشته شده است.



پاورقي

[1] بقره 286:2.