بازگشت

داستان


حضرت عيسي عليه السلام را گذر بر سر قبري افتاد، از خداوند در خواست كرد، كه صاحب قبر را زنده فرمايد. همين كه زنده شد از او سؤال كرد: حال و وضع تو چگونه است؟

عرض كرد: من حمّال و باربر بودم روزي هيمه اي براي كسي مي بردم، چوب كوچكي از آن جدا كردم تا دندان خود را با آن خلال كنم. از آن زمان كه مرده ام عذاب همان يك خِلال را مي كشم [1] .



هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود

آنكه پاينده و باقي است خدا خواهد بود





پاورقي

[1] کبريت احمر، ص 70.