بازگشت

پيام ها


1. تشبيه دنيا به سايه، پندآموزي و نكات لطيفي در بردارد. سايه اصالت و ارزش وجودي ندارد و در حال نوسان است. سايه به بركت اصل پديده وجود پيدا مي نمايد. پس دنيا اصالت نداشته و فاني مي گردد.

2. تمام آثار طبيعت و سرمايه هاي مادي كه بعضي انسانها براي به دست آوردن آن، صدها خيانت و جنايت، ظلم و قتل و غارت در طول تاريخ مرتكب شدند و مي شوند، در انديشه حسيني هيچ ارزش و قيمتي ندارد. زيرا چنين انساني همه را مي گذارد و به سوي خانه ابدي رهسپار مي گردد.

«كُلُّ مَن عَلَيها فانٍ وَ يَبْقي وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالجِلالِ وَ الاِكرامِ؛ [1] همه نابود مي گردند و آن چه پاينده و باقي است، وجود پروردگار توست، كه صاحب بزرگي و كرامت است».

3. در انديشه حضرت، دنيا به پس مانده غذا تشبيه شده، تا تمام بي ارزشي و عدم رغبت و نفرت نسبت به مصرف آن را بيان كند. كسي اشتياق به مصرف و خوردن پس مانده غذا ندارد، لذا اگر شناخت به دنياي فاني در وجود انسان تحقق يابد از دنيا به عنوان وسيله آبادي آخرت بهره خواهد گرفت.

«اَلدُّنْيا مَزْرَعَةُ الاخِرَةِ؛ [2] دنيا محل كاشتن (و آباد نمودن) آخرت


است». در اين عالم انسان بايد خوبي ها را كشت نمايد، تا در آخرت برداشت كند، در دنيا عمل و درس و فعاليت، سپس در آخرت عزت و افتخار، مدال و عنوان و درجات بهشتي را دريافت نمايد.

«ما عِنْدَكُم يَنَفَذ وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ؛ [3] آن چه نزد شماست نابود مي شود. و آنچه نزد خداوند و مرتبط به او است باقي مي ماند».

4. ارزش وجودي انسان با هيچ يك از سرمايه هاي دنيوي برابري نمي كند. فقط بهشت برين ارزش پاسخگويي كمالات و پاداش انسان الهي را دارد و غير از آن موجب خسارت و زيان و سقوط بشر خواهد بود. لذا انسان در روز رستاخيز حسرت و تأسف خواهد خورد. چرا چنين كردم.

5. انسان زماني كه بنده غير خدا و دنيا شد و «اناللَّه و انا اليه راجعون» و «اياك نعبد و اياك نستعين» را فراموش نمود. بايد بداند، كه شرك و كفر، مراتبي از دل و جان، عقل و انديشه او را فرا گرفته است. و از مقام بندگي خدا سقوط نموده است.

6. دينداري انسان زماني اصالت دارد، كه در تمام شرائط پايداري خود را در سنگر ايمان حفظ كند. و در مقابل بلاهاي زميني و آسماني صبر و جهاد را پيشه نمايد و در مقابل مشكلات از كوه محكمتر بايستد و سنگر اسلامي و اعتقادي خود را پاسداري نمايد.


7. دينداري انسان نبايد وسيله آبادي دنيا و تأمين زندگي او گردد. اين مقدمه سقوط و سوء استفاده مي باشد.

8. بي خردي و كج انديشي انسان در گرو وابستگي به لذت هاي زود گذر دنيا است، كه ثبات نداشته و در حال نابودي است.

9. انسان نبايد به دنيا به عنوان هدف نهايي بيانديشد.

10. زبان حال انسان بايد طلب دنيا و آخرت باشد، در صورتي كه دنياي او، آخرتش را تخريب ننمايد. مثال: ثروتمند بايد خمس اموال را بدهد تا ثروت آخرت و دين او را ضايع نكند و اگر امر بين دنيا و آخرت پيش آمد، آخرت را مقدم بدارد، مثال: مغازه دار موقع فرا رسيدن وقت نماز، دو خطاب متوجه اوست، دنيا و زر به او مي گويند، الآن وقت فروش و جذب مشتري است و خداوند هم به او امر مي نمايد، كه وقت نماز است:

«اَقَمِ الصَّلوة، قَد قامَتِ الصَّلوة؛نماز را بر پا دار، نماز اقامه شد».بايد امر الهي را بر همه جلوه هاي دنيا و اموال آن مقدم داشت، پس اگر امر بين حكم خدا و مردم دائر شد، دستور خداوند مقدم است.

11. انسان بايد هميشه به رضايت الهي بيانديشد، رضوانُ اللَّه اَكبَر رضايت الهي از بزرگترين نعمت هاي دنيايي و آخرتي است.


12. اگر جمع بين رضايت مردم و خداوند شود، نُورٌ عَلي نُورٍ است.

13. انسان با نا فرماني الهي به اهداف عالي خويش نايل نمي گردد.

14. انسان با انجام گناه و تخلف از آن چه ترس و وحشت دارد نصيبش مي گردد.



پاورقي

[1] الرحمن 26:55 و 27.

[2] بحار، ج 67، ص 225.

[3] نحل 96:16.