بازگشت

آيا نفرين زينب نسل اموي را از بين برد


از آن به بعد، هر مرد اموي كه در هر نقطه پنهان شده بود در ازاي صد دينار زر به حاكم تحويل داده شد يا اين كه مورد شانتاژ قرار گرفت و همين كه يك اموي به دست حاكم مي افتاد به قتل مي رسيد مگر اين كه حاكم، يقين حاصل مي كرد كه تحويل دادن آن مرد به اطلاع خليفه نمي رسيد كه در آن صورت بعيد نبود از آن مرد مبلغي دريافت نمايد و او را آزاد كند و آن هائي كه نمي توانستند چيزي بپردازند به قتل مي رسيدند.

از شماره مردان اموي كه در دوره سفاح به قتل رسيدند اطلاع درست در دست نيست و بعضي شماره مقتولين را از پنجاه تا هشتاد هزار نفر گفته اند. آن چه مسلم مي باشد اين است كه از اموي كسي باقي نماند كه قادر به معرفي خود باشد مگر در كشورهاي دور دست مثل اسپانيا و آن عده از مردان اموي كه زنده ماندند از جاهائي كه آن ها را مي شناختند دور شدند و به محلي رفتند كه كسي آن ها را نمي شناخت و مي توانستند در آن جا با اسم و رسم جديد به زندگي ادامه بدهند و در قديم كه وسايل ارتباطات بطئي بود و هر ولايت يك كشور جداگانه به شمار مي آمد و مردم به ندرت به سفر مي رفتند يك نفر اگر از شهري كه وي را در آن جا مي شناختند دور مي شد و به شهري ديگر يا روستائي دور دست مي رفت و احتياط را از دست نمي داد مي توانست تا پايان عمر گمنام بسر ببرد و كسي او را نشناسد.

واضح است كه پسران خردسال مقتولين زنده ماندند و رشد كردند ولي نتوانستند خود را معرفي كنند و بگويند كه از بني اميه هستند و به همين جهت بعد از سفاح در تاريخ اسلامي از بني اميه برده نشده در صورتي كه به طور حتم آن ها وجود داشته اند.

ليكن مي ترسيدند كه خود را معرفي نمايند و چون دوره خلافت بني عباس طولاني شد فرصتي به دست بني اميه نيفتاد كه قامت راست كنند و بگويند از طائفه اي هستند كه چهارده خليفه از آن طائفه بر كشورهاي اسلامي حكومت كرد.

آن گاه بر اثر طول مدت خلافت بني عباس، حتي نام امويان هم از بين رفت و تو گوئي نفرين زينب بنت علي آن ها را به كلي نابود كرد. امروز در سراسر جهان اسلامي يك نفر وجود ندارد كه بگويد كه وي از نسل بني اميه است. در كشورهاي اسلامي كه به زبان عربي تكلم مي كنند كساني هستند كه نسبت خود را به بعضي از خلفاي عباسي مي رسانند.

همچنين كساني هستند كه نسب خود را به خانواده هاشمي مي رسانند و مي گويند كه يكي از ائمه دوازده گانه شيعيان، جد آنها مي باشد. ولي حتي يك نفر در بين تقريبا سيصد ميليون نفر مسلمان وجود ندارد كه بگويد جد او يكي از خلفاي بني اميه مي باشد.

بني اميه در پايان خلافت آن طائفه مبدل به يك نژاد شده بود. در گذشته هر نژاد در آغاز يك يا چند خانواده بود و آن گاه خانواده ها مبدل به يك عشيره يا چند عشيره مي شد و سپس عشاير، مبدل به يك گروه يا چند گروه مي گرديد و وقتي از اين مرحله بيشتر توسعه مي يافت يك نژاد مي شد. بني اميه هم بر اثر يك قرن خلافت و اين كه تمام امرا


و حكام (جز موارد استثنائي) در آن دوره بالنسبه طولاني از بني اميه بودند مبدل به يك نژاد شده بود.

يكي از اصول نژاد شناسي اين است كه نژاد به كلي از بين نمي رود.

اگر هزارها سال هم بگذرد يك نژاد از بين رفتني نيست چون بر اثر توالد، نمونه هاي يك نژاد باقي مي ماند. به استناد همان اصل، مي توان گفت كه امروز، در كشورهاي اسلامي كساني هستند كه از نسل بني اميه مي باشند ولي اسم آن نژاد را ندارند. اما وقتي نام از بين برود، مثل اين است كه فرد يا دسته وجود ندارد چون تاريخ فقط آن هائي را مي شناسد كه نامي از آنان باقي بماند. آن چه سبب گرديد كه نام بني اميه از بين برود خلافت طولاني بني عباس بود كه بيش از پانصد سال طول كشيد و در تمام آن مدت هيچ يك از كساني كه از نسل بني اميه بودند جرئت نكردند كه نسب خود را افشا كنند و رفته رفته، حتي فرزندان هم از زبان پدران نمي شنيدند كه نسب آنها به يكي از خلفا يا امرا، يا يكي از افراد پائين تر بني اميه مي رسد.

سفاح اولين خليفه عباسي فقط به قتل عام مردان اموي اكتفا نكرد بلكه تمام قبول خلفاي اموي را از بين برد. او دستور داد كه قبور سيزده خليفه اموي را نبش كنند و اجساد يا استخوان ها را از قبور بيرون بياورند و بسوزانند و خاكستر اجساد را بر باد بدهند. فقط قبر يك خليفه مستثني شد و آن قبر عمر بن عبدالعزيز بود كه هنوز آن قبر در (خناصر) [1] واقع در نزديكي (حلب) در سوريه باقي مي باشد. سفاح اولين خليفه عباسي چون مي دانست كه عمر بن عبدالعزيز به خاندان علي (ع) و فرزندانش ارادت داشت و سب كردن علي (ع) و فرزندانش را قدغن كرد به قبر او اهانت ننمود و آن قبر از گزند روزگار مصون ماند و در دوره عباسيان چند بار آن قبر را مرمت كردند. آيا مي توانيم بگوئيم كه نفرين زينب (ع) سبب گرديد كه حكومت اموي طوري از بين رفت كه امروز حتي يك نفر در دنيا وجود ندارد كه از نژاد اموي باشد و از امويان اثري غير از قبر عمر بن عبدالعزيز آن هم به طفيل ارادت به خانداني كه بني اميه مي خواستند از بين ببرند، باقي نماند؟ واضح است كه يك محقق و مورخ نمي تواند بگويد كه يك نفرين باعث از بين رفتن يك حكومت شد. ولي تصادف را نمي توان انكار كرد و باز بر حسب تصادف امويان، كفاره خون حسين (ع) و ياران او را به سختي تاديه كردند چون همه در دوره عباسيان قتل عام شدند و از آن ها حتي يك نام، در كشورهاي اسلامي باقي نماند مگر در تاريخ. در صورتي كه سفاح اولين خليفه عباسي شيعه نبود و امامت فرزندان علي (ع) را نمي پذيرفت اما آن چنان از كشته شدن حسين (ع) در سال شصت و يكم هجري در كربلا متاثر گرديد كه با قتل عام تمام مردان اموي نسل بني اميه را برانداخت.


كشته شدن حسين (ع) و يارانش قطع نظر از هر نوع نظريه ايدئولوژي از لحاظ شجاعتي كه از آن مرد و يارانش به ظهور رسيد يكي از حماسه هاي رزمي بزرگ جهان است و شايستگي دارد كه مثل حماسه هاي رزمي ديگر در تاريخ دنيا باقي بماند.

پايان


پاورقي

[1] خناصر در زبان عربي جمع خنصر (بر وزن فلفل) است و خنصر يعني انگشت کوچک دست و خناصر يعني انگشت‏هاي کوچک. - مترجم.