بازگشت

اسيران بلا تكليف بودند


روز چهارم زينب كاروان سالار را احضار كرد و به او گفت ما را بدون اين كه سئوالي از ما بكنند به اين جا آوردند و در اين كاروانسرا معطل كرده اند و اينك چهارمين روز است كه ما در اين جا معطل و بلاتكليف هستيم و مي خواهيم به مدينه برويم براي اين كه اكثر افراد كاروان ما صغير هستند و اين صغيران و يتيمان بايد وضع ثابت داشته باشند و تا وقتي كه ما در راه و بلاتكليف هستيم، نمي توانيم براي زندگي كودكان يك روش هميشگي پيش بگيريم. كاروان سالار گفت مي گوئي چه كنم؟ زينب گفت برو و به زيد بن معاويه بگو تو كه برادرم را كشتي چرا با بازماندگان او اين طور رفتار مي كني و فرض مي كنيم كه از خدا نمي ترسي آخر فتوت عربي تو كجا رفته است؟ و اگر كسي تو را به قتل برساند و بعد از مرگ تو با زن و فرزندانت اين طور رفتار كند روح تو از آن رفتار راضي مي شود؟ كاروان سالار گفت من خود دسترسي به خليفه ندارم و فقط گماشتگان او را مي بينم و جرئت ندارم كه با گماشتگان او اين طور صحبت كنم.

زينب گفت شب اول كه ما وارد اين كاروانسرا شديم تو گفتي كه روز بعد ما را نزد يزيد خواهند برد و اينك روز چهارم است كه ما را نزد يزيد بن معاويه نبرده اند. كاروان سالار گفت من هر روز، اين موضوع را به گماشتگان خليفه مي گويم و آنها جواب مي دهند كه خليفه بيمار است و نمي تواند اسيران را ببيند و من هم نمي توانم خليفه را مجبور كنم كه در حال بيماري شما را بپذيرد زينب از كاروان سالار پرسيد پس تكليف ما چيست؟ كاروان سالار گفت تكليف شما اين است كه صبر كنيد تا وقتي كه بيماري خليفه رفع شود و بعد از اين كه بهبود شما را خواهد پذيرفت.

در بعضي از تواريخ از جمله در تاريخ ابن اثير نوشته شده كه يزيد بن معاويه طوري از عمل خود در مورد حسين پشيمان شد كه از علي بن الحسين (ع) پسر حسين (ع) دعوت كرد كه با او صرف غذا كند و حتي از او درخواست نمود كه راهي به وي نشان بدهد كه خداوند گناه قتل پدرش حسين (ع) را به او ببخشايد. بعضي از مورخين شيعه در همين زمينه، روايتي را نقل مي كنند كه خلاصه اش اين است. يزيد بن معاويه كه از قتل حسين (ع) سخت پشيمان شده بود از پسرش علي بن الحسين ملقب به زين العابدين (ع) درخواست كرد كه راهي را به او بياموزد كه سبب بخشايش خداوند بشود و زين العابدين (ع) به او گفت نماز قفيله بخوان [1] وقتي شيعيان از آن موضوع اطلاع حاصل كردند


نزد زين العابدين (ع) رفتند و به او گفتند چرا وسيله اي را به يزيد بن معاويه شناسانيد كه بتواند خود را از عذاب اخروي نجات بدهد. زين العابدين (ع) جواب داد كه او توفيق خواندن نماز قفيله را به دست نخواهد آورد. اين روايت با آنچه مورخين شيعه راجع به صفات زين العابدين (ع) نوشته اند منافات دارد. چون او مردي بود وارسته و صديق و صريح اللهجه و بيشتر از ساعات شبانه روز او صرف عبادت مي شد. او مردي نبود كه به يزيد وسيله اي را بياموزد كه پيش بيني كند وي قادر نيست آن را به كار ببرد. از صفات معنوي زين العابدين (ع) گذشته شيعيان او را امام چهارم خود مي دانند و طبيعي است كه ماهيت يك امام برتر از آن است كه در قبال كسي كه تقاضائي از او مي كند راهي را نشان بدهد كه يقين دارد وي نخواهد توانست آن را به كار ببندد و از دو حال خارج نيست يا اين كه زين العابدين (ع) به يزيد بن معاويه نگفته كه وي نماز قفيله بخواند تا اين كه خداوند او را ببخشايد. يا اين كه اگر گفته، به شيعيان نگفته است كه وي توفيق خواندن آن نماز را به دست نخواهد آورد. از لحاظ فقه اسلامي هم در اين مورد اين سئوال پيش مي آيد كه آيا خواندن نماز مي تواند كفاره قتل عمدي يك نفر آن هم به قول شيعيان قتل يك امام معصوم بشود؟ در كربلا صد و پنجاه نفر و به روايت ديگر هفتاد و دو نفر كشته شدند و يزيد بن معاويه مسئول قتل همه آنها بود و بين آنها يك امام و معصوم وجود داشت و آيا فقه اسلامي با اين موضوع كه قتل عمدي را مي توان با خواندن نماز جبران كرد موافقت دارد يا نه؟ اما بعيد نيست كه يزيد بن معاويه از قتل حسين (ع) پشيمان شده باشد. چون به اتفاق تمام مورخين شيعه، ديدن اسيران در او اثر كرد و از بد رفتاري خود نسبت به حسين (ع) پشيمان شد.

بعيد نيست كه فرمان قتل حسين (ع) از طرف مردي شرابخوار چون يزيد بن معاويه هنگامي صادر شده باشد كه او تحت تاثير نشئه شراب بود يا تحت تاثير خماري آن. مرد شرابخوار، هنگامي كه تحت تاثير نشئه شراب قرار مي گيرد نمي تواند راجع به اشخاص و اوضاع، از روي عقل قضاوت نمايد و قضاوت او راجع به اشخاص و اوضاع از روي احساساتي است كه نشئه شراب به وجود مي آورد و وقتي اثر نشئه از بين رفت و خماري شراب آغاز شد، مرد شرابخوار از تصميمي كه هنگام نشئه شراب گرفته پشيمان مي شود و خود را ملامت مي كند كه چرا آن تصميم را گرفته است. اين را هم بايد دانست كه شرابخواران دائم الخمر مست نمي شوند يعني به كلي اختيار زبان و اعمال خود را از دست نمي دهند. اما به طور حتم عقل آن ها تحت تاثير احساسات قرار مي گيرد آن هم نه احساسات فطري بلكه احساسات خلق الساعه كه از نشئه شراب سرچشمه مي گيرد. در آن موقع يزيد بن معاويه ممكن بود بگويد كه پنج هزار دينار به يك شاعر صله بدهند چون موقعي كه مرد شرابخوار تحت تاثير نشئه شراب است بعيد نيست كه اصله بدهد و گناهكاري را ببخشايد. ولي هنگامي كه تحت تاثير خماري شراب مي باشد محال است كه يك عمل جوانمردانه از او سر بزند و تمام اعمال مرد شرابخوار (و با قدرت) هنگامي كه دچار خماري شراب مي باشد خشونت است. چون خماري شراب، در هر كس علاوه بر كسالت جسمي و روحي شديد،


يك بدبيني بزرگ به وجود مي آورد و مرد شرابخوار حتي نسبت به زن و فرزندان خود در حال خماري بدبين مي شود و از فرط بدبيني همه را دشمن خود مي بيند و اگر مردي داراي قدرت باشد درصدد برمي آيد كه همه را معدوم نمايد و هر اندازه كه قدرت مرد شرابخوار بيشتر باشد در حال خماري كه تقريبا هميشه هنگام بامداد بعد از بيدار شدن شرابخوار از خواب رو مي دهد نزديك شدن به وي، خطرناك تر مي شود. ابوالحسن محمد بن احمد كناني معروف به ابن جبير كه در سال 540 هجري قمري در بلنسيه (والانس) واقع در اسپانيا متولد شد و در سال 614 هجري قمري در اسكندريه واقع در مصر زندگي را بدرود گفت با اين كه اهل سنت بوده از كتاب (ابن جريح) كه در سال 80 هجري متولد شد و در سال 149 هجري قمري زندگي را بدرود گفت مي نويسد: (هيچ كس جرئت نمي كرد كه در بامداد به يزيد بن معاويه نزديك شود حتي محبوبه هاي او جرئت نمي كردند در بامداد به وي نزديك شوند براي اين كه در آن موقع يزيد بن معاويه، چون يك جانور درنده مي شد). كتاب هاي ابن جريح امروز وجود ندارد و جزو كتبي است كه از بين رفته اما ابن النديم صحاف در نيمه دوم قرن چهارم هجري اسم كتب او را ذكر كرده است. آثار ابن جريح در زمان ابن جبير وجود داشته و آن دانشمند مسلمان اسپانيائي آن ها را خوانده بود و ابن جريح متوفي در نيمه دوم قرن اول هجري همان است كه گفتيم به روايتي، اولين كسي است كه در اسلام، كتاب نوشت و محتاج به يادآوري نيست كه اين روايت بايد با احتياط تلقي شود، و شيعيان عقيده دارند اول كسي كه در اسلام كتاب نوشت علي بن ابي طالب (ع) بود.

ابومحمد عبدالله بن مسلم بن قتيبه الكوفي الدينوري معروف به (ابن قتيبه) مي گويد فرمان قتل حسين (ع) را هنگامي از يزيد بن معاويه گرفتند كه او از خماري شراب، كسل و خشمگين بود. اين روايت از لحاظ منطقي به نظر صحيح مي آيد چون بارها اتفاق افتاد كه مردان شرابخوار (و با قدرت) هنگام خماري شراب فرمان قتل افراد بي گناه را دادند. (روزبه) دانشمند معروف ايراني متولد در شهر جوز واقع در فارس و معروف به اتن مقفع از اين جهت كشته شد، كه يك روز صبح، در حالي كه المنصور خليفه عباسي در حال خماري بود اسم او را نزد خليفه بردند. المنصور شرابخوار نبود و هميشه شراب نمي نوشيد.

اما شب قبل، شراب نوشيده بود و بامداد كه از خواب برخاست خماري شراب او را كسل و بدبين كرد و در همان موقع اسم ابن مقفع را در حضور او بردند و فرمان قتلش را صادر كرد و آن مرد دانشمند را به قتل رسانيدند و آن واقعه در سال 145 هجري قمري اتفاق افتاد و روزبه نويسنده و هم مترجم بود و كتب متعدد را از زبان فارسي (پهلوي ساساني) به زبان عربي ترجمه كرد و كتابي به اسم (سيرة ملوك العجم) نوشت و اين كتاب هم مثل ساير كتاب هاي ابن مقفع امروز وجود ندارد و فقط قسمت هائي از آن به طفيل ابن قتيبه در كتاب دانشمند اخير به اسم عيون الاخبار نقل شده و به ما رسيده است. محمد بن محمد، داراي كنيه ابومنصور و معروف به (ابن بروي) و استاد مدرسه بهائيه بغداد نوشته است كه يزيد بن معاويه، شرابخوار بود و هنگامي كه دچار خماري شراب مي شد اطرافيانش جرئت نمي كردند به او نزديك شوند. شايد اين


دانشمند اين روايت را از نوشته اسلاف، اقتباس كرده باشد ولي تاييد اين روايت است كه شايد كساني كه با حسين (ع) خصومت داشته اند و واقف به عادات خليفه اموي بوده اند و مي دانسته اند در حال خماري بدبين و خشمگين است در يك بامداد موقعي كه خليفه از خواب بيدار شده يا يك روز عصر، وقتي يزيد بن معاويه از خواب طولاني و سنگين شرابخواران بيدار گرديده نام حسين (ع) را نزدش برده، خشم او را نسبت به وي تيز كرده فرمان قتل حسين بن علي را از وي گرفته اند.


پاورقي

[1] کلمه قفيله را بايد با ضم حرف اول بر وزن سکينه (با ضم حرف اول) تلفظ کرد - مترجم.