بازگشت

قتل طفل شيرخوار حسين


بعد از كشته شدن آن دو نفر، به روايتي جنگ تن به تن بين مردان حسين (ع) و سربازان سپاه بين النهرين ادامه يافت و به روايتي ديگر جنگ تن به تن نشد بلكه جنگ عمومي آغاز گرديد. ولي يك سلسله روايات در كتب مورخين اسلامي وجود دارد كه نشان مي دهد كه بعد از قتل آن دو نفر باز جنگ تن به تن ادامه داشته است. وقايعي كه از آن زمان تا هنگام قتل حسين (ع) اتفاق افتاد نشان دهنده اين موضوع است كه سپاه بين النهرين


باز مبادرت به حمله عمومي نكرد. چون اگر آن سپاه مبادرت به حمله عمومي مي كرد آن وقايع اتفاق نمي افتاد به دليل اين كه مجالي باقي نمي ماند تا آن وقايع اتفاق بيفتد. يكي از آن وقايع رفتن حسين (ع) بر بالين پسرش علي (زين العابدين) است و حسين (ع) نزد او كه بيمار بود رفت و از او خداحافظي نمود. علي (زين العابدين) سعي كرد كه از جا برخيزد و گفت كه ميل دارد مثل برادرش علي و عموهايش و ديگران به جگ برود و كشته شود. ولي ضعف ناشي از بيماري مانع از برخاستن او گرديد و حسين (ع) طبق روايت مورخين شيعه مذهب به او گفت تو بايد زنده بماني و بعد از من در راه تقويت دين خدا بكوشي. واقعه ديگر توصيه هاي حسين (ع) به خواهر خود (زينب بنت علي) است كه خواهر ابويني حسين (ع) و دختر فاطمه زهرا (ع) بود و حسين به خيمه اي كه تمام زن ها و كودكان در آن جا مجتمع شده بودند رفت و در آن جا سرپرستي زنان و كودكان را به زينب واگذار كرد و به او گفت پيش بيني مي كنيم كه بعد از مرگ من شما، دچار مشقات خواهيد شد ولي دوره مشقات شما طولاني نخواهد بود و شكيبائي را پيشه نمائيد و بعد از دوره مشقت، دوره رفاهيت شما خواهد رسيد. طبق اين روايت حسين (ع) در آن خيمه مدتي با زن ها و كودكان صحبت كرده بود و اگر سپاه بين النهرين مبادرت به حمله عمومي كرده بود چگونه حسين (ع) مي توانست در آن خيمه مدتي با زن ها و كودكان حرف بزند. روايت ديگر مربوط است به زماني كه حسين (ع) از خيمه زن ها و كودكان خارج شد و سوار بر اسب گرديد و سكينه دختر شش يا هفت ساله اش، از فرط علاقه اي كه به پدر داشت دويد و ركابش را گرفت كه از رفتن وي به جنگ ممانعت نمايد و حسين (ع) خم شد و دخترش را بلند كرد و بوسيد و او را دلداري داد و گفت مراجعت نمايد و اگر سپاه بين النهرين مبادرت به حمله عمومي كرده بود آيا حسين فرصت به دست مي آورد دختر كوچكش را نوازش كند و دلداري بدهد.

ديگر از وقايعي كه نشان مي دهد كه جنگ عمومي در نگرفته بود و گرنه حسين (ع) فرصت آن كار و كارهاي ديگر را نداشت چگونگي قتل طفلي شير خوار موسوم به علي است كه به مناسبت كوچكي اش او را (علي اصغر) خوانده اند. مي دانيم كه حسين (ع) چون به پدرش خيلي علاقه داشت تمام پسران خود را به اسم علي خواند و هنگامي كه مي خواست به جنگ برود به فكر افتاد كه پسر كوچكش علي اصغر را ببيند. بر كسي پوشيده نيست كه كوچكترين فرزند، نزد پدر و مادر به مناسبت خردسالي عزيزتر از فرزندان ديگر است. حسين (ع) هم كوچكترين فرزند خود را كه شير خوار بود دوست مي داشت و در حالي كه سوار بر اسب گفت كه او را بياورند تا اين كه آخرين بار او را ببيند. طفل را از خيمه اي خارج كردند و به طرف حسين (ع) بردند و او روي اسب خم شد و كودك شيرخوار را گرفت تا اين كه از نزديك ببيند. در همان موقع يك تير انداز زبر دست سپاه بين النهرين به اسم (حرملة بن كامل) حسين (ع) را هدف قرار داده بود. بين تير انداز و هدف فاصله اي زياد بود و كساني كه اطراف حرمله بن كامل بودند گفتند كه تير به حسين (ع) نمي رسد. حرمله گفت من تيرم را به او مي رسانم. يكي از سواران


بيش از ديگران منكر حرملة بن كامل به اسم (حرث بن يسر) خوانده مي شد و او گفت كه حرمله نمي تواند تير خود را به حسين برساند. حرمله بن كامل با وي شرط بست كه تيرش به حسين (ع) برسد و موافقت شد كه اگر حرمله بن كامل توانست تير خود را به حسين برساند (خواه به او اصابت بكند خواه نكند) حرث بن يسر بعد از مراجعت از آنجا، به حرمله بن كامل و چند سوار كه با وي هستند، يك پيمانه شربت عسل بنوشاند و شربت عسل شربتي بود گوارا كه با عسل و سركه تهيه مي شد و علاوه بر گوارائي براي آن قائل به خواص بودند. بعد از اين كه شرط بسته شد حرملة بن كامل تير را بر كمان نهاد و زه را با نيروئي كه داشت كشيد و تير رها شد و همان موقع حسين (ع) طفل شيرخوار خود را در بر گرفت و تير به (علي) خردسال اصابت كرد. تمام مورخين اسلامي نوشته اند كه حرمله بن كامل نمي خواست علي شير خوار را هدف قرار بدهد. بلكه هدف او حسين (ع) بود و بيشتر مي خواست ثابت كند كه مي تواند تير خود را به حسين (ع) برساند و لو اين كه او را هدف ندهد.

محتاج به تفصيل نيست كه وقتي حسين ديد كه كودك شير خوارش تير خورد و بعد از چند لحظه بر اثر پاره شدن ناي جاي سپرد چه حال به او دست داد. حسين (ع) كه عازم جنگ بود، از اسب فرود آمد و به طرف خيمه خود رفت و جسد طفل شيرخوار را بر زمين نهاد و زن ها كه دريافتند (علي اصغر) تير خورده و به قتل رسيده شيون كردند. در صورتي كه براي كشته شدن مردان گريه و شيون نمي كردند. حسين (ع) به دست خود در پشت خيمه اش قبري حفر كرد و جسد (علي) كوچك را در قبر نهاد و آن را پوشانيد. اگر جنگ عمومي شروع شده بود آيا حسين (ع) فرصت به دست مي آورد كه مراجعت نمايد و براي جسد فرزندش قبري حفر كند و او را به خاك بسپارد. لذا ترديدي وجود ندارد كه در آن موقع كه حسين (ع) مشغول به آن كارها بود عده اي ديگر از مردان كاروان او مي جنگيدند. بر طبق بعضي از روايات، هنگامي كه نماز حسين (ع) و ديگران به اتمام رسيد، برادر زادگان حسين يعني فرزندان حسن بن علي (ع) امام دوم شيعيان براي جنگ به ميدان رفتند و به قتل رسيدند.

حسن بن علي (ع) امام دوم شيعيان داراي پسران متعدد بود و به موجب كتب مورخين اسلامي بعد از بدرود زندگي اش بيست پسر از او باقي ماند و بعضي از آن پسران وارد عرصه علم شدند و از دانشمندان گرديدند. روايات مورخين راجع به شماره فرزندان حسن بن علي (ع) كه در روز دهم محرم با عموي خود حسين (ع) در كردبلا بودند متفاوت است. بعضي بر آنند كه پنج تن، از پسران حسن بن علي (ع) در كربلا حضور داشته اند. برخي مي گويد كه چهار نفر از پسران امام دوم شيعيان در كربلا حضور داشته اند. حتي ديده شده كه صحبت از هفت تن از پسران حسن بن علي (ع) كرده اند كه در كربلا حضور داشته اند و اسامي آنها را نيز ذكر نموده اند. ولي چه سه نفر و چهار نفر و چه پنج نفر و چه هفت نفر، تمام فرزندان حسن بن علي (ع) امام دوم شيعيان كه در كربلا حضور داشتند به قتل رسيدند.

طبق تواريخي كه ما توانسته ايم به آنها دسترسي پيدا كنيم پسران حسن بن علي (ع)


كه در كربلا بودند يكايك به ميدان جنگ رفتند و بعد از جنگ تن به تن به قتل رسيدند و چون در جنگ هاي تن به تن كشته شدند اسم قاتلين سه نفر از آن ها معلوم است و نام اين سه نفر در تواريخي نوشته شده كه گفته اند سه نفر از پسران حسن بن علي (ع) در كربلا بودند. اسم آن سه پسر كه در كربلا حضور داشتند و به قتل رسيدند عبدالله بن حسن - و احمد بن حسن و قاسم بن حسن مي باشد. عبدالله بن حسن در جنگ تن به تن از طرف مردي به اسم (هاني بن شيب) به قتل رسيد و احمد بن حسن به دست مردي موسوم به (عبدالله بن عقبه غنوي) كشته شد و قاسم بن حسن به دست مردي موسوم به (عمر بن سعد ازدي) مقتول گرديد و به روايتي حسين (ع) شخص اخير را به قتل رسانيد يا اين كه وي را به سختي مجروح كرد. در مورد جنگ اين سه نفر كه برادر زادگان حسين (ع) بودند اطلاعات ما كم است و مورخين اسلامي شرح جنگ اين سه نفر را به تفصيل ننوشته اند و حريفان آن ها هم از طرف مورخين به تفصيل معرفي نشده اند. ولي مي دانيم كه قاسم بن حسن از دو برادر خود كوچكتر بود و به روايتي بيش از سيزده سال نداشت. طبق روايت ديگر قاسم بن حسن، لباس رزم پوشيد يعني زره در بر كرد و مغفر بر سر نهاد و در قديم گاهي پسران دوازده و سيزده ساله به ميدان جنگ مي رفتند. روايتي ديگر هست حاكي از اين كه وقتي حسين (ع) ديد برادر زاده سيزده ساله اش زره در بر كرده و مغفر بر سر نهاده و عازم جنگ است طوري متاثر گرديد كه اشك در چشم هايش به وجود آمد.

كساني كه نوشته اند چهار نفر از فرزندان حسن بن علي (ع) در كربلا بودند چهارمي را به اسم (اسماعيل بن حسن) خوانده اند و آن هائي كه نوشته اند پنج تن از فرزندان حسن بن علي (ع) در كربلا حضور داشتند اسم پنجمي را (جعفر بن حسن) ذكر كرده اند. در رواياتي كه صحبت از حضور هفت پسر حسن بن علي (ع) در كربلا مي شود اسم دو پسر ديگر او را (عبدالرحمن بن حسن) و (علي بن حسن) ذكر نموده اند.