بازگشت

حبيب ابن مظاهر اسدي


حاكم عراقين درصدد برآمد كه يكي ديگر از سرشناسان كوفه را كه از طرفداران حسين (ع) بود خريداري نمايد ولي از عهده برنيامد. آن مرد به اسم (حبيب بن مظاهر اسدي) خواده مي شد و در تاريخي كه وقايع مربوط به حسين (ع)


به وقوع پيوست يعني در سال هاي شصتم و شصت و يكم هجري هفتاد يا هفتاد و پنج سال از عمرش مي گذشت. او قبل از اين كه حسين (ع) وارد بين النهرين شود در كوفه بود واز تاريخ دقيق الحاق وي به حسين (ع) اطلاع نداريم. به نظر مي رسد كه قبل از اين كه حسين (ع) وارد منطقه كربلا گردد حبيب بن مظاهر اسدي به وي ملحق گرديد.

به ظاهر حاكم عراقين وقتي ديد كه نمي تواند حبيب بن مظاهر اسدي را مانند (شيث بن ربعي) خريداري نمايد به او سخت گرفت و آن مرد سالخورده كه خود را در خطر ديد، از كوفه گريخت و خويش را به حسين (ع) رسانيد. روايتي وجود دارد كه حبيب بن مظاهر آخرين كسي است كه در شب دهم محرم سال شصت و يكم هجري به حسين پيوست و بعد از او، در آن شب، كسي از خارج، وارد كاروان حسين (ع) نگرديد تا اين كه به وي ملحق شود. به موجب يك روايت ديگر حبيب بن مظاهر در بامداد روز دهم محرم و پيش از آن كه جنگ آغاز گردد به حسين پيوست. پيوستن آن مرد هفتاد يا هفتاد پنج ساله به حسين (ع) مثل پيوستن حر بن رياحي في نفسه و قطع نظر از هر نوع نظريه مربوط به (ايده ئولوژي) قابل توجه و در خور تحسين است. آن پيرمرد مي دانست كه اگر به حسين (ع) بپيوندد كوچكترين بهره نخواهد برد و ممكن است كه بازماندگانش هم دچار نتايج وابستگي او به حسين (ع) شوند. اما از گرفتن طلاي حاكم عراقين خودداري كرد و خود را به حسين (ع) رسانيد. گفتيم كه سالخوردگان محافظه كارتر و راحتي طلب تر از جوانان مي شوند و يك پيرمرد هفتاد يا هفتاد و پنج ساله به حكم سالخوردگي متمايل به استراحت مي گردد و ميل دارد كه بقيه ايام عمر را به راحتي بگذارند و خود را از هر ماجرا و غوغائي كه راحتي او را مختل نمايد دور نگاه دارد ما در زندگي عادي مي بينيم كه حتي افرادي كه در سن پنجاه سالگي هستند راحتي طلب مي شوند و خود را از هر ماجرا و غوغا دور نگاه مي دارند به خصوص اگر با بضاعت باشند و حبيب بن مظاهر اسدي با بضاعت بود و در سن هفتاد يا هفتاد و پنج سالگي، به قاعده، احتياج به استراحت داشت و اگر مي خواست مي توانست با پايان عمر، به راحتي زندگي كند و كافي بود كه طلاي حاكم عراقين را بپذيرد يا اين كه از طرفداري حسين (ع) به طور علني منصرف شود و بگويد كه بيعت خود را از او پس گرفته است و اين كاري مي باشد كه تقريبا تمام سكنه كوفه كه طرفدار حسين بودند و به توسط مسلم بن عقيل با وي بيعت كردند به انجام رسانيدند و گفتند ما بيعت خود را از حسين پس گرفتيم و حاكم عراقين مزاحم آنها نشد. اما آن پيرمرد حاضر نشد بيعت خود را با حسين (ع) انكار كند و از راحتي صرف نظر كرد و دارائي خود را رها نمود و هنگامي كه بر هر ذيشعور مسلم بود كه حسين (ع) شكست خواهد خورد به او پيوست. ما ناگزيريم كه بپذيريم حبيب بن مظاهر اسدي فقط از روي اخلاص، بدون هيچ چشمداشت مادي به حسين (ع) پيوست و چون مسن تر از حر رياحي بود پيوستن وي به حسين (ع) قطع نظر از هر گونه ايده ئولوژي جالب توجه تر جلوه مي كند و ما در فصول آينده خواهيم ديد كه آن پيرمرد كه با جواناني به سن نوه خود مي جنگيد در روز دهم محرم سال


شصت و يكم هجري چه كرد و چگونه ما بعد از سيزده قرن از رشادت آن پيرمرد حيرت مي كنيم.