بازگشت

شكنجه، آزار، تبعيد و قطع حقوق


از شيوه هاي ديگر برخورد برخي حاكمان با مخالفان، شكنجه كردن بود. ابن مسعود، ابوذر، عمار و... قرباني اين گونه برخوردها بودند و حتي ابن مسعود در اين راه پهلويش شكست و در حال فقر و ناداري كه حقوقش نيز قطع شده بود، در خانه جان داد، اگر چه آخرين لحظات عمرش، عثمان به بالينش آمد و از گذشته به نوعي معذرت خواهي كرد و خواست حقوق قطع شده او را بپردازد ولي ابن مسعود از گرفتن آن امتناع نمود و گفت: در وقتي كه بدان نياز داشتم نپرداختي و اكنون ديگر بدان نيازي ندارم. ابوذر علاوه بر ضرب و شتم و قطع حقوق تحمل تبعيد به شام و احضار به مدينه و سرانجام تبعيد به ربذه را نيز پذيرا شد و در اوج فقر و بي كسي در آنجا جان داد.

اين شيوه ها براي به كار مي رفت، كه زمينه اجتماعي براي خليفه شدن برايشان نبود آنان كه قبلاً برده بودند و به بركت اسلام آزاد گشته بودند و طايفه و عشيره و حاميان نسبي قوي نداشتند تا از آنان حمايت كنند.

در چنين وقتي وظيفه گروه اول، تنها دعوت كردن شكنجه شدگان و تبعيد شدگان به صبر بود. البته گاهي مراجعه به خليفه و مناقشه اي بسيار آرام با او و ياري اندك به افراد قطع حقوق شده از كارهايي بود كه در آن دوره انجام مي شد، خليفه معمولاً تحمل انتقاد تند را نداشت حتي عثمان از اينكه كساني، ابوذر را براي رفتن به تبعيدگاهش، ربذه بدرقه كنند نيز ناراحت بود و بدرقه جمع چهار نفري حضرت علي(ع)، عقيل، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) از ابوذر، را بر نتافت و به درگيري كشيده شد. و در همه اين مواقع هر شخص زيركي فرا مي گرفت كه با خليفه و صاحب قدرت، چگونه بايد برخورد كرد؟!