بازگشت

تفاوت ها


اگر چه قرآن و عترت هر دو در حجت بودن، در نياز به تفسير داشتن، در ورود بر حوض كوثر و در هدايت گري مشتركند اما تفاوتهاي متعددي نيز دارند كه ما به برخي از آنها كه در بحثهاي آينده دخالت بيشتري دارد اشاره مي كنيم.

الف: قرآن عبارت از يك سري الفاظي است كه بدون تحريف، بدون كم و زياد و بدون جابه جايي به ما رسيده است بنابراين اگر از آيه اي با توجه به تمامي مباني تفسيري اعم از ادبيات، دليلهاي متصل عقلي و نقلي و... مطلبي فهميديم همان براي ما حجت است؛ اگر چه با فهم ديگران در آن زمينه مخالفت كرده باشيم و براي فهم بيشتر از آن بايد در استدلال كلمات، جاي استعمال آن، حروف اضافه، ضماير، اشارات و لطايف آن دقت كنيم و وصول به ژرفاي قرآن در گرو دقت در الفاظ قرآن و رعايت قوانين فن، با توجه به اندوخته هاي بيروني است. اما در فهم سنت و از جمله حادثه كربلا اولا: ما با الفاظ مواجه نيستيم بلكه حركت امام حسين(ع) از مدينه تا كربلا و همراهسازي خانواده با خود، يك عمل است. بنابراين طريقه تحليل آن با طريقه تفسير قرآن متفاوت مي باشد زيرا در تفسير، رعايت قواعد ادبي، صرفي، نحوي، و.... لازم است. اما در تحليل عمل، رعايت آن قواعد جا ندارد بلكه بايد حركتي عاقلانه باشد، قابل دفاع منطقي باشد و از نظر سياسي تحليلي باشد كه عاقلان و خردمندان آن را بپذيرند. ثانياً بسياري از الفاظي كه در نهضت امام حسين(ع) با آن مواجهيم از نظر سندي قابل اشكال است و معلوم نيست كه همين الفاظ از امام (ع) صادر شده باشد خصوصا حادثه اي كه افراد بسيار كمي از آن جان سالم به در برده اند و حوادث اتفاق افتاده، معمولاً از زبان ديگراني كه در صحنه نبوده اند نقل شده و گاهي در طول زمان با خرافات نيز مخلوط گشته است. ولي به هر حال اصل همراهي زن و فرزند با آن حضرت قابل تشكيك نيست. اگر چه جزئيات آن قابل اثبات نباشد.

ب: در تفسير قرآن راحت تر مي توان يك سوره يا يك پاراگراف از يك سوره را بدون در نظر گرفتن كل قرآن مورد تجزيه و تحليل قرار داد و امور زيادي از آن فهميد ولي در بررسي سنت، خصوصا نهضت امام حسين(ع) كه يك عمل اجتماعي و برخاسته از يك سري تغيير و تحولات اجتماعي بوده و به راحتي نمي توان به يك گوشه خاصي از حادثه پرداخت و جوّها، شرايط اجتماعي آن روز، ديدگاههاي مردم، وضع و رفتارهاي خلفاي سابق و... را ناديده گرفت. و اگر بدون در نظر گرفتن ساير امور، به يك حادثه نظر شود تفسير بسيار ناقص به دست خواهد آمد.

بنابراين در بررسي هر نكته از نهضت امام حسين(ع) به ناچار بايد اجمالاً حوادث متعدد مرتبط به آن توضيح داده شود و جو و شرايط آن روزگار به تفسير كشيده شود تا با توجه به آن مجموعه جواب صحيح به دست آيد.

ج: قرآن در آيات فراواني انسان را به تدبر و تفكر در خود فرا خوانده و معمولاً پس از بيان حكمي از احكام علتي و حكمتي براي آن ذكر كرده و يا با جمله هاي «لعلكم تعقلون»، «تتفكرون»، «تتذكرون»، و... عقل انسان را به كار گرفته و هيچ كس نمي تواند تعبد صرف و بي دليل خود به حكمي از احكام را به قرآن نسبت دهد ولي سنت، خصوصا قيام امام حسين(ع) چون عمل است و عمل زبان و لفظ ندارد و ادراك تصميم هاي امام و عملش از سطح فكر ما بالاتر است، افرادي خواسته اند آن را اموري تعبدي جلوه دهند و با تمسك به جملاتي نظير «ان الله شاء ان يراك قتيلا؛ [1] خداوند خواسته تو را كشته ببيند.» يا «ان الله شاء ان يراهن سبايا؛ [2] خداوند خواسته اهل بيت تو را اسير ببيند» يا با نقل رواياتي مبني بر اينكه پيامبر اكرم(ص) تكليف هر يك از امامها را قبلا مشخص كرده و در نامه اي مهر و موم شده به هر يك داده و او نيز طبق مضمون نامه عمل كرده است، خواسته اند اعمال ائمه اطهار(ع) را تعبدي صرف قرار دهند.

در صورتي كه اگر عمل آنان اموري صرفا تعبدي و از پيش تعيين شده باشد و طبق عقل و شرايط روزگار تصميم نگرفته باشند چه بسا كارشان براي ما درس آموز نخواهد بود زيرا هر چند حوادثي مشابه آن زمان، اكنون رخ دهد ولي رؤياي صادق يا نامه مكتوب مهر شده اي براي ما نيامده تا تكليف خود را بدانيم و اساسا ديگر عترت و سنت، راهنما نخواهند بود و تمسك به آنان معناي محصلي نخواهد داشت بلكه رؤيا و نامه مهر شده حجيت خواهند داشت كه براي ما وجود خارجي ندارد.

بنابراين براي آنكه بتوانيم از زندگي ائمه اطهار و خصوصاً امام حسين(ع) درس فرا گيريم و به فرمايش خودش «لكم فيّ اسوة» جامه كاربردي و اجرايي بپوشيم، بايد اولاً: علم غيبها و اخبار غيبي كه آن حضرت داشته و ما به آن دسترسي نداريم را به كناري وا نهيم. ثانياً: جملاتي نظير «ان الله شاء ان يراك قتيلا» را جوابي اقناعي براي طرف مقابل بدانيم و بگوييم چون اسرار نظامي، طرحهاي عملياتي و بسياري از حوادث آينده و استراتژي و تاكتيك ها، نبايد قبل از عمل، بيان مي شد و گرنه احتمال بهره برداري دشمن از آن وجود داشت، امام با بيان رؤياي خود به گونه سربسته طرف مقابل را قانع ساخته و راه بحث و گفتگوي بيش از حد نياز، در آن زمان را بسته است.

ولي اين كار لزوماً به معناي بستن فكرها و عقلها، پس از اتفاق افتادن آن واقعه و گذشت چندين سال از آن نمي شود و گرنه روشن است كه بدون تحليل و بررسي عقل مدارانه و خردپذيرانه نمي توان از آن حادثه درس آموخت.


پاورقي

[1] ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسين، 329.

[2] همان.