بازگشت

امام حسين اينجاست


اما هيچگاه امام حسين عليه السلام را گم نكرديم تا به دنبالش بگرديم- از همان روزهاي اول، ديديم هميشه در مسجد است. مسجد جايگاه رسالت، كه صداي جدّ او صلي الله عليه و آله و سلم در آنجا طنين افكنده است. مسجد همان جايي است كه باطن رسالت- ايجاد كنند وحدت و يكپارچگي امت- در آنجاست. اما ما بايد در جستجوي مته هايي برآييم كه او را تراشيدند و از او دلاوري ساختند كه تاكنون دوك حماسه ها چون او را نبافته است. ما عميقا در بحثي تحت عنوان «امام حسين عليه السلام كجاست» در سيزده بخش غوطه ور شديم- آن بحث با تمام محتوايش- همين مته هايي است كه اكنون براي ما فضاهايي را آشكار مي كند كه امام حسين عليه السلام از آنها طلوع مي كند.

از كودكي آن آغوشهاي پر از اميد و رمز و هدف دار، باطن او را نوازش مي كرد و امام حسين نيز آن آغوشها را نوازش مي داد گويي امام حسين عليه السلام آغوش اميدها، رمزها، اسوه ها و هدفها براي نوازش آغوش ديگري بود كه در باطن آن، جاودانگي خفته است و امامت در آن قرار دارد. امام حسين عليه السلام در دوران كودكي، هميشه مسئله امامت را درك مي كرد زيرا خود آن را در برگرفته بود- او رشد و نمو نمي كرد مگر بواسطه ي امامت. خواه در آغوش مادرش- كه شير مي مكيد و احساس مي كرد: مادر- به طور كامل- نعمتي است كه محبت و لطف، شوق و زيبائيش بي انتهاست و خواه در آغوش پدر، كه مهابتي بي مانند به سوي او سرازير مي كرد.

اما جد او صلي الله عليه و آله و سلم كه ناطق به آيات جلال است، و او هر دم، روي شانه هايش مي نشيند و احساس مي كند گويا ستارگان از برجهاي خود در دامانش فرود مي آيند. و آن دم كه از دوش جدش صلي الله عليه و آله و سلم پايين مي آيد مشتاقانه خود را در آغوش برادرش امام حسن عليه السلام مي افكند تا در آغوش برادر تمام آنچه را كه از دامان جدش صلي الله عليه و آله و سلم- كه مملو از محبت،


آرامش و سكون، زهد و كمال است و از كرانه هاي كوثر گردآوري شده به دامان برادر خالي كند.

روز بروز در گلستان امام حسين عليه السلام گلها مي روييد، و به ميوه مي نشست و دم به دم ديدگاهها و آنچه باطنها و ضميرها، به آن پيچيده مي شود براي امام تجلي مي كرد حوادث خود را به طور كامل از ابتداء تا انتهاء در منظر او مي گستراند و او آنها را با عقل و درايت موهوبي خود صيقل و جلا مي داد. عقلي كه ذخيره پروردگارش در پاك ترين بندگانش بود.

اگر ما به عقل سليم ايمان داريم كه مي تواند فهم و دريافت را تحقق بخشد آن فضاي گرم و پر از محبتي كه امام حسين عليه السلام در آن تولد يافت- با تمام امواج هماهنگ و فراز و نشيبش كه او را همراهي مي كرد از دوران كودكي تا هر دوره اي از عمر كه به آن آراسته مي شد از نوجواني، جواني و مردي، تأثيرات قوي و آشكاري در ساختار روحي- بينش و برداشتهاي او داشت همه ي اينها بساط گسترده و آماده اي براي اين عقل محض سالم و رشد يافته بود- جا دارد به طور مختصر به بخشي از اين تأثيرات كه در فضاي الهام بخش، عقل و احساس او را، و تكوين او را به شدت درخشان و نوراني كرد و چگونه گرايشها و تمايلات در روش و بيان او نقش داشت.

مشهود و مشهور آن است براي دوران كودكي امام حسين عليه السلام عنايتي بس مهم و منحصر به فرد وجود داشته است- البته در اين عنايت ممتاز- جدّ، پدر و مادرش شركت داشته اند. در تربيت يگانه فردي كه جز به وحدت هدف كه اين سه بزرگوار داشتند اشاره نمي كند لذا امام حسين عليه السلام در داشتن رنگ، يگانه است، و در نوع آن نيز منحصر به فرد است و در حركت به سوي هدف بي نظير است، اما با برادرش- مشترك و هيچ تفاوتي با او ندارد، گويي هر دو از نظر تربيت و منشاء- يك فرد هستند- و يكي مكمل ديگري است. از نظر سرشت با يكديگر تفاوت ندارند و بافته ي واحدي از فتيله ي يك چراغند. امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، هر چند از نطر طبيعي دو فرد جدا از يكديگرند اما از نظر وحدت


فكر، روحيه ي بزرگ و با شكوه، يك فرد بيش نيستند، هدف واحد- آن دو را پيوند داده و يكي كرده است- تا براي آن هدف بزرگ كه در خاطر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي گذشت رهبران واحدي باشند- پيامبري صلي الله عليه و آله و سلم كه- انسان جزيره را با رسالتي آراست كه او را از وادي حيرت تا اجتماعي موحد پيش برد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بعد از تلاشهاي طاقت فرسا و گذشت از خون خود، مردم پراكنده و متفرق را گرد پرچم رسالت، متحد ساخت و آنان را به صورت امتي واحد تشكل داد- و بر آنانكه سد راه حركت اين كاروان بزرگ در طول حيات بودند پيروز شد و بر هر بلوايي كه نظام جاهليت و قبيلگي آن را دامن مي زد و امت را تكه تكه و پراكنده مي ساخت حاكم گرديد و به اين طريق امت اسلام قد علم كرد. يك تدبيري بي نظير حكيمانه آن بود كه زمام حكومت و مسؤليت در دست مردي بي مانند كه در ايمان، عقل و حكمت، هدف و تصميم و قاطعيت، رشد كرده و تمرين نموده قرار گيرد اين مرد همان شخصيتي است كه خلافت صيقل يافته با امامت را مجسم مي سازد، مردي كه به تنهايي، از بازگشت جامعه به رسوم جاهليت و تقليدهاي كور جلوگيري مي كند- عاداتي كه قبيله هاي بيشمار- از چپ و راست- آن را استحكام مي بخشد- مردي كه عضو امين رسالت است و تجلي كريمانه از معدن اصيل آن- او نگهبان امين پيمانهاي صادقانه و بر حق رسالت است.

كار تعيين اعضاء «بيت»ي كه- رسالت برخاسته از قلب وحي را- در آغوش خواهد گرفت تمام شده است. اما پيامبر عظيم صلي الله عليه و آله و سلم و دخت گراميش كه به فطرتي پاك و روحي كريم اختصاص يافته، و پسر عمويي كه گويي تمام نسلها جزيره ذوب شده اند تا او را در صداقت و درستي، عقل و درايت، تصميم و اراده، و دلاوري، بي مانند سازند، هرسه- هدف را مي دانند و در اجراء آن متفق اند. تا او به تنهايي پاسخگوي نياز حقيقي رسالتي باشد كه ترجمه ي صادقانه ي اجتماعي گرد آمده و تحقق يافته است. «بيت» با دو فتيله- كه از نور بافته شده- كامل گرديد. نوري كه خط رسالت و امامت را روشن خواهد كرد. ما بايد همراه امام حسين عليه السلام حركت كنيم تا نتيجه اين تحقيق به همراهي او، درست و اطمينان بخش باشد بنابراين ما در اين سفر پر كرامت- همراه او خواهيم بود.


آن سه بزرگوار ترسيم كننده هدف هستند، و تنها كساني هستند كه از آن آگاهند. و آن را در ظاهر و باطن، آشكارا برملا مي كنند. اما امام حسين عليه السلام در دوران كودكي، آيا ممكن بود بداند هدف پنهان شده، اوست. و او همان شخصيت پنهان در فكر و پرده هاي خيال و آرزو، و بلكه دورتر از آن، حتي در «بيت» و در فضايي بالاتر و گسترده تر از سقف آن است؟ چه كسي مي تواند بگويد چنين كودكي داراي دركي پنهان در حس و شعور و روح خود نيست؟ آيا او از تمام آنچه مايه پرورش و رشد اوست بهره مي گيرد- تا در آينده آنها را بيان كند؟.

تمام آنچه كه دوران كودكي امام حسين عليه السلام با آن بافته مي شد در حس و شعور و روح بزرگ او ذخيره شده و در عقل و دل و جان او، رسوخ مي كرد. تمامي اينها نظر و روش او را تشكيل مي داد و در انجام هر تصميمي كه اراده، روح و صلابتش آن را لمس مي كرد و در هر كلمه اي كه مي گفت آنها را متجلي مي ساخت. فضايي كه امام حسين عليه السلام در آن تمام وحودش رشد و پرورش يافت آنگونه بود كه گويي او در آن واحد «بيت» و تمام افراد «اهل بيت» است، به تمام معناي حقيقي و مجازي آن كه روي زمين است. او «بيت»، ديوارهاي «بيت» صحن آن و درخت اراك آن است- آنها وجود ندارند مگر به خاطر در برگرفتن مادرش فاطمه عليهاالسلام كه ارتباطي محكم تر از محبت و دوستي و روشن تر از عشق به پدرش پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و همسرش امام علي عليه السلام و بالاخره به وجود او دارد امام حسين عليه السلام همه ي آنان را روي سينه، قلب و جانش با شوقي بي پايان- كه هر لحظه بزرگتر مي شود مي گذارد.

بدون آنكه امام حسين عليه السلام را به جد، پدر و مادرش ارتباط محكم و پيوسته اي بدهيم براي او- نه به عنوان صفت و نه تعريف- معنايي وجود ندارد- يعني او تمام فضايي است كه در آن پرورش يافته- و آن فضا وحدتي است كه چارچوب او است. اگر بخواهيم براي او در آينده تعريفي بيابيم. مي بينيم امام حسين عليه السلام پيوسته تعبيري است بس افتخارآميز- از پدران وفادارش نسبت به حق- كسانيكه از صلب آنان مردي ديده به جهان گشود كه «جد اوست» مرد بزرگي كه بر شانه اش مهر نبوت را حمايل نموده- مردي كه هيچ زني در


جزيره- به حكيم تر- عاقل تر پاكتر، پرهيزكارتر، با عظمت تر از او باردار نشده است. او جزيره است، او رسالت است او مسؤوليتي است در راه سعادت مردم جزيره. يعني امت بايد محكم او را در برگيرد و به نور او راههايش را طي كند- اين مرد همان جد او رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پدر مادر حسين عليه السلام است، مادري بي مانند كه پاكترين و محبوب ترين انسان نزد اوست- و پسر عموي پدرش- پدري كه نجيب ترين، راستگوترين و استوارترين است.

رسالت تنها خلاصه و جوهره ي اين سه بزرگ است كه در تمام وجود امام حسين عليه السلام متجلي مي شود و قيام به وظايف رسالت و تنها هدف از پرورش امام حسين عليه السلام، و غوطه ور كردن او به اين رنگ، به اين محبت و صفا، عطوفت و وفا است زيرا او از حس و شعوري توانمند و صادق برخوردار است، رسالت به مفهوم اساسي و مطلق و ذاتيش براي سعادت اين امت است. امتي كه تنها وديعه اين رسالت است. كه گستره ي آن انساني است كه ارزشها او را مي سازد و اين امام حسين عليه السلام است كه اين ارزشها را آشكار مي كند. ارزشهايي كه رسالت آنها را در او كاشت تا اولين كسي باشد كه از رسالت پاسداري كند و امت بوسيله اين ارزشها از نردبان كمال بالا رود. و وجودش بوسيله حق و صداقت و پاكي وجدان، اوج گيرد.

تمام اينها در پرورش امام حسين عليه السلام مورد توجه بوده و او كه كودكي بيش نبود نسبت به آنها آگاهي كامل داشت. امام حسين عليه السلام رشد مي يافت و به سوي جواني پيش مي رفت و همراهش، آن مقصود و معني در جان و عقل و شعورش عمقي بيشتر مي يافت. او درمي يافت كه پرورش او به اين شكل، به اين نحو، و با اين رنگ، به خاطر آن است كه او براي مسؤليت كاشته شده است رسالتي كه تمامش مسؤوليت است، براي سعادت امتي كه ريشه رسالت و براي انساني كه هدف آفرينش است.

هر تربيتي در اجتماع اثري مي گذارد و تا حدودي ساختار آن جامعه و ميزان آگاهي و رشد آن را نشان مي دهد تربيت هاي هدف دار پاسخگوي تحولات مورد نياز جامعه است و ارتقاء جامعه از سطحي به سطح بالاتر را امكان پذير مي سازد.

پرورش امام حسين عليه السلام از اين نوع تربيت هدف دار بود و سرشار از عنايت و


مسؤوليت بود و سه دليل موجه براي آن وجود داشت:

1- درك و آينده نگري آن مربي متعهد به اينكه لازمه ي يك هدف بزرگ عنايت و توجه بزرگ است، به گونه اي كه تار و پود پيراهن او جز با دوك مخصوص نبايد بافته شود.

2- دلالت آشكار در نوع پرورش است تا آن جوان دريابد هدف و مقصود اوست تا بداند مسؤليت او در آينده، شكوهمند و بلند است و او انتخابي معين براي مسؤليتي مشخص است. و بداند آن شكوه و عظمتي كه به او ختم مي شود سايه آن جلال و عظمتي است كه امت بايد آن را حمايل نمايد تا در صحنه هاي افتخار، بزرگ، و بزرگتر شود.

3- ظهور آشكار در جامعه مبني بر اينكه شخصي كه مورد آن تربيت خاص و ممتاز قرار گرفته نمايند آن سرنوشت با عظمتي است كه رسالت در دستان خوشبوي او قرار گرفته. و او يگانه كسي است كه امت را گردآورده است، و او تنها آينده نگر بصير در مورد چگونگي عنايت و پاسداري از رسالت است كه هيچگونه ستمي و لغزش و ارتدادي، تلاش او را هدر نداده، يا امتيازاتش را خفيف و سبك نكرده است.

اينها مته هايي است كه در تكوين شخصيت روحي و عقلاني امام حسين عليه السلام عميقا تأثير گذارده است- همانگونه كه از حوادثي كه بعد از غيب جدش صلي الله عليه و آله و سلم روي زمين رخ داد، ديديم- بر خلاف وصيت جدش صلي الله عليه و آله و سلم در تعيين جانشين عمل كردند. و نيروي «بيت» را فلج ساختند، نيرويي كه براي آزاد سازي جامعه، داراي هدف و برنامه بود. شدت عصيان امت او را متوقف نمود عصيان و سرپيچي از وصيت جدش صلي الله عليه و آله و سلم پيش از آنكه زمين را ترك كند درباره ي گرامي ترين و عزيزترين امانتهايش، و تصميماتش، در سرفرازترين سفارشها و توصيه ها. ايمان امام حسين عليه السلام به پدرش- به اين كه او مي تواند جامعه را به حالت زمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم درآورد- او در خلوت صبر و انتظار قرار داد. اما جريان امور و حوادث، هر روز نااميدي تازه اي به دنبال نوميديهاي روز قبل، و شكستي تازه به دنبال شكستهاي گذشته همراه مي آورد، همه ي اينها مته هاي تازه اي بود كه در ذهن او عميقا اثر مي گذاشت و در اعماق جان او نيرويي ايجاد مي كرد تا هرگز به نااميدي و


شكست اعتراف نكند.

نزد امام حسين عليه السلام عقل، تنها وسيله كشف حقيقتي است كه در جهان، مسؤوليتهاي بزرگ را از غلاف خود بيرون مي آورد. آشكار بود كه حق، بنيان گذار مسؤليت و امامت است و مسؤليت و امامت همان خقي است. كه عمرش به چندين ساعت پايان نمي يابد- بلكه پايدارتر از جهان هستي است... از پدرش شنيده بود كه مي فرمود: «عمر باطل ساعتي بيش نيست اما حق تا قيام رستاخيز ماندني است...». وقتي شنيد پدرش چنين مي گويد گويي براي او آشكار نشده بود حال كه پدرش لبان خود را با سكوتي رسا بسته و برادرش با جرعه ي سم براي هميشه در غيبت فرو رفته بود!!!- خود را در پيشگاه اين حقيقت يافت كه براي ادامه ي مسؤوليت امامت، انتخاب شده است. تا در آينده به حقيقت تعهدش قيام نمايد- يا پيروز خواهد شد يا بهره ي او عظمت و شكوهي است كه انسان را نه براي خوري و ذّلت كه براي حيات و سربلندي بنيان مي گذارد... اما امتي كه جد او صلي الله عليه و آله و سلم بنا نهاده براي هميشه به او مي نگرد هر چند هزاران سال از قيام او گذشته باشد او همان عظمت و شكوهي است كه: هرگاه امت در جستجوي امام حسين باشد او را در حقيقت خود خواهد يافت. و آن همان جوهر و عصاره ي انسان است كه جدّ و پدرش تمام عمر براي آن تلاش كردند!!!

آيا حالا مي توانيم بگوييم: امام حسين عليه السلام اينجاست.