بازگشت

روس


در اين سال شصت و يكم طايفه خزر در ممالكي كه حالا به اسم روس موسوم است استيلا و حكم راني داشتند و آن وقت اسم روس در ميان نبود و اين اسم در مائه يازدهم يا دوازدهم عيسوي به ممالك روس داده شده و بعضي را عقيده اين است كه كلمه ي روس از روسن لاژن كه اسم يكي از ايالات سود بوده مشتق شده. برخي گويند: اشتقاق روس از روستا مي باشد و روستا اسمي بوده است كه پروسها به ايالت كورشلهاف داده اند. در هر حال تا مائه يازدهم و دوازدهم عيسوي در آن ممالك نه حكومت مستقلي وجود داشت و نه ملت متمدني ساكن بود و شرح طوايف ساكنه در آن نواحي از اين قرار است از سكنه ي اين مملكت اول طايفه ك شناخته شده قوم سيت مي باشد و آن ها در ممالك واقعه في مابين درياي بالتيك و خزر و بحراسود سكني داشتند. يكي شعبه از قوم سيت هم كه معروف به سارماتي بودند در اروپاي روس در اراضي واقعه مابين رود ويستول و كوه اورال و درياي خزر و بالتيك جاي گرفته بودند و قبايل روكسولان و لزگي و آكاتيرس و هيپومولك و مؤت و غيره از اين شعبه اند. طايفه ي اسلاو كه قبيله اي از قبايل هند و كرمن هستند و هيچ نسبت و خويشي ميانه ي آن ها و طوايف سيت و سارماتي نبوده در ميان سيتها يعني در اراضي واقعه في مابين رودخانه هاي اورال و ولگا باديه پيمايي مي كردند و قبيله اي از اسلاو سلسله واند مي باشد كه اهالي وانديك و خروات ها يا كرواس ها از آن سلسله اند.

سلاسل مسطوره در فوق تا مائه چهارم عيسوي با يكديگر مشغول جنگ و جدل بودند و گاهي متاركه و صلح مي نمودند. زماني اين غالب و اواني آن مغلوب تا عاقبت اسلاوها بر تمامي قبايل غلبه كردند اما


طايفه اي از كرمن يا ژرمن كه در حوالي مصب رود ويستول بودند با اسلاوها زد و خورد مي نمودند و آخرالأمر بر آن ها فايق شده سلطنت كوت را تشكيل دادند و از رود دانوب عبور كرده حكومت بسفر را مقهور ساخته تا نواحي آناطولي و آسياي صغير رانده در آن نواحي منتشر شدند. ليكن قوم هون كه از اهالي قديمه ي شمال شرقي چين و از جنس مغول بودند و از ساحل شرقي رود ولگا شوكت و اقتدار كوت ها را تماشا مي نمودند طغيان كرده بناي محاربه را با كوت ها گذاشتند و بعد از جنگهاي سخت دولت كوت را مضمحل و تمام ممالك اروپايي روس را متصرف شدند و باز به اين فتوحات اكتفا نكرده از رود دانوب عبور نموده به قسطنطنيه تهديد مي كردند تا آن كه قيصر روم شرقي را راضي به دادن خراج نمودند تئودوس قيصر روم شرقي ابتدا با طايفه ي هون جنگيد كه بلكه تحمل ننگ خراج گذاري ننمايد اما كاري از پيش او نرفته ناچار متحمل آن عار گرديد.

آتيلا (آتلي سردار) پادشاه هون بعد از فتوحات بسيار در اروپا در چهارصد و پنجاه و سه ميلادي درگذشت و بعد از او سه پسر او ممالك مفتوحه ي پدر را به سه حكومت موسومه به كپيت و كوت و آوار قسمت كردند و فرزندان اين سه پسر بعدها باز ممالك پدران خود را تقسيم نموده اين دولت عظيمه قطعه قطعه و منحل و مضمحل گرديد اما شاهزاده اي از آن ها كه نيكيچك نام داشت حكومت هون كاري را در مجارستان تشكيل داد و شاهزاده ي ديگر موسوم به ارناك جمع كثيري از هون ها را برداشته به آسيا معاودت نمود و جماعت ديگر از اين طايفه كه در اراضي واقعه مابين رود دن و دانوب و درياي سياه منتشر بودند يكي از شاهزادگاه خود را به اسم هونيكار به پادشاهي برداشتند و بعضي نيز جمع شده سه حكومت


كوچك كه موسوم به سيداريت و كوتريكور و اوتوركور بود با [هم] يك حكومت بزرگ خازار يا خزر را تشكيل دادند.

اهالي سه حكومت صغيره در وسط ممالك اروپايي روس سكني داشتند و حكومت خزر حاوي اراضي واقعه مابين رودخانه هاي پروت و ولگا و درياي خزر بود و حكومت هاي ثلاثه ي صغيره تبعيت حكومت خزر داشتند و چون حكومت آوار رقيب آن ها بود جنگ ها كردند تا آن را منقرض ساختند و ممالك آن ها را متصرف شدند و شهر خازاريا را در ايالت خيرسون (كرسن) نزديك شبه جزيره ي قرم بنا كردند و اين طايفه تا اسلامبول مي تاختند و اغلب بر يوناني ها غالب مي شدند و قيصرها را خراج گذار خود مي نمودند و گاهي مغلوب آن ها مي گرديدند تا بعد از چندي حكومت خزر با قياصره ي روميه الصغري يعني پادشاهان قسطنطنيه رابطه دوستي و يگانگي به هم رسانيد و بناي مودت دائمي را گذاشته از جنگ و جدل درگذشتند بلكه به اتفاق هراكليوس (هرقل) به دولت ايران اعلان جنگ نمودند و ژوستن ثاني هم بعد از خلع ملتجي به حكومت خزر شد و طايفه ي خزر طوري به وحشي گري و همسايه آزاري معروف بودند كه امپراتورهاي قسطنطنيه مقصرين را به خيرسون مي فرستادند مثل اين كه دولت روس حالا مجرمين را به سيبري مي فرستد و از همين راه بود كه در سال ششصد و پنجاه و پنج ميلاد كنتان اول قيصر قسطنطنيه مارتن اول پاپ رم را مغلولا و پياده به خيرسون فرستاد و از فرط رنج مارتن در آن جا هلاك شد. خلاصه حكومت خزر مستقل بود تا در سال هشتصد و شصت و دو ميلادي خانواده ي رودريك آن را مضمحل ساخت.