بازگشت

احياء


«احياء» نيز به معناي زنده كردن، شاداب و باطراوت نگهداشتن و جان بخشيدن، ثمربخش و فائده رسان نمودن است در قرآن و روايات نيز «احياء» در موارد متعدد از جمله «احياء جان انسانها» احياء زمينهاي مرده، احياء عقل و دل و... بكار رفته است. بنابراين معلوم مي شود احياء بيشتر از آنكه جنبه هاي اجتماعي داشته باشد جنبه ي فرهنگي، روحي و دروني دارد، احياء در مقابل مرگ، خواب و بي خبري است پس زندگي، بيداري، درك، معرفت و بصيرت از معاني و حقائق فكري در واژه احياء هستند و اينكه قرآن با زندگان سر و كار دارد لينذر من كان حيا [1] ، زنده كردن و هدايت يك فرد، احياء ناس شمرده شده است [2] و دارا بودن «بينه» به معناي حيات عقلي داشتن [3] و از همه مهمتر دين تفسير كننده ي حيات واقعي انسان شمرده شده است [4] و چنانكه در قرآن كريم است استجابت دعوت خدا و رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم عامل حيات معنوي و معقول آدمي است [5] پس خدا، پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله و سلم و قرآن كريم «احياءگر» هستند و اگر كسي زمين موات و مرده را زنده، باير و دائر نمايد از آن اوست، ائمه ي معصومين عليهم السلام احياءگر جامعه هستند، همچنين نهضت حسيني احياء سنتهاي فراموش شده و مرده بوده است، امام زمان (عج) محيي دين


ناب و اصيل خواهد بود همه و همه دلالت تام و كامل بر معناي معنوي، عقلاني و معرفتي احياء دارد و عرصه هاي مختلف آن از انسان تا اسلام را شامل مي شود و اين اهميت و ضرورت «احياءگري» را روشن مي سازد.

به تعبير استاد شهيد مطهري (رض) در بحث «احياء تفكر ديني» دين عامل احياء انسان يعني حركت بخشيدن، پويا كردن، اهل تفكر و تعقل و سازندگي كردن انسان، اهل كرامت و عزت نفس نمودن انسان است و انسان زميني، خوابيده و بي تحرك را آسماني، بيدار و متحرك مي سازد و هم «انسان» در احياء انديشه و معرفت دين نقش آفرين مي شود و در آن فضاها و بسترهاي كه «دين» يعني تفكر ديني آسيب ديده و آفت زده شده است و خاصيت واقعي خويش را از دست داده است انسان اهل معرفت، درك و درد به احياء و بازسازي تفكر ديني نمي پردازد، بدعتها، خرافات و پيرايه هاي دروغين، آسيب ها و انحرافات و التقاطهاي ديني را به كنار مي زند و نقاب از رخ تفكر متحجرانه، جمودگرايانه و قشري گرا نيز برمي دارد و از اين طريق به احياء دين مي پردازد، پس احياء دو جنبه دارد:

الف - احياء ايجابي يا آرايشي كه مهجورها و متروك هاي ديني را زنده مي كند.

ب - احياء سلبي و پيرايشي كه آنچه در دين نبود و وارد دين شده است را مي زدايد و گرد و غبارهاي كاذب را از سيماي انديشه ي ناب ديني برمي دارد و آدميان را بر سرچشمه هاي اصيل و زلال دين بازگشت مي دهد تا دين خاصيت اصيل و برتر خويش كه احياء مردم و هدايت و رهبري انسان ها در عرصه ها و حوزه هاي مختلف است،


را بدست آورد. پس احياء دين شناخت، بازشناسي، بازسازي و بازپروري فرهنگ و تفكر ديني خواهد بود و قيام عاشوراي حسيني نيز از مصاديق بارز احياء دين در دو جنبه ي فرهنگي و اجتماعي آن بوده است.

البته احياء اعم و جامع تر از اصلاح مي باشد. آنجا كه امام حسين عليه السلام از زنده كردن سنتها و ميراندن بدعتها در مقابل بدعت آفريني هاي چندين ساله، اصلاح امت اسلام، عنصر امر به معروف و نهي از منكر و حاكم كردن حق، عدل و اقامه ي دين خدا داد سخن مي دهد حكايت از جنبه هاي احياءگرانه و اصلاح گرايانه نهضت كربلا دارد و به جرأت مي توان گفت «قيام كربلا» قيامي احيائي و اصلاحي در حوزه هاي علمي و عملي، معرفتي، عيني و اجتماعي اسلام و مسلمين بوده و فراخواني جامعه بسوي بينش ها و ارزش هاي فراموش شده و حتي از دست رفته بوده است، نوعي القاء بيداري و بينائي و پايداري بود و اين همان احياء اصيل بود يا به عبارت ديگر نهضت حسين بن علي عليه السلام عاشورايي فرهنگي، سياسي و اجتماعي بود كه تئوري تربيت و عدالت را از حوزه و بستر دين ناب محمدي جستجو مي كرد و پاسخ عملي به تمام تاريخ در خلوص، طهارت، توانمندي، پويائي و كارآمدي دين و تفكر ديني اصيل بشمار مي رود. و... احيائي كه در آن عناصري چون: كرامت، حريت انسان، پويايي و پايايي دين، خلوص و صداقت و ايثار و نثار، جهاد و اجتهاد، ارزشگرايي و اصول خواهي، تأمين حقوق فردي و اجتماعي، استبداد ستيزي، خداباوري و ملكوت بيني، مردم باوري ديني و اسلامي، نقش برجسته و شاخص ولايت و امامت و... كاملا مشهود و محسوس بوده است.


حال با توجه به بحث هاي گذشته به محورهاي ديگر بحث پرداخته و اصلاح طلبي را در سيره ي علمي و عملي حسين بن علي عليه السلام با توجه به نهضت و قيام عاشورا جستجو نمود و درصدد تبيين مؤلفه ها و هدفهاي اصلاحگرايي برمي آئيم، البته قابل ذكر مي باشد كه هدف ما در اين نوشتار بيان و تحليل ريشه ها و اهداف نهضت كربلا نيست و بحث تاريخي، گزارشي و حتي تحليلي از آن هدف ما نيست، اگر چه در برخي مواضع چنين بحثهايي نيز صورت مي گيرد و ليكن هدف اصلي استناد به سخنان و نامه هاي حسين بن علي عليه السلام و استشهاد به هدفها و شيوه هاي آن امام همام مي باشد تا نكات مندرج در سخنان و قيام امام حسين عليه السلام را فراروي اهل تفكر، تدقيق، درك و درد قرار دهيم. بنابراين آفاق انديشه هاي نوراني و اعمال هدايتگر و آموزنده ي آن مصباح هدايت و كشتي نجات بهره ها بگيريم و با فراچنگ آوردن ره آوردهاي قيام كربلا به وظيفه شناسي، اصول گرايي، راه شناسي و هدف شناسي خويش در اين عصر و دوران نائل شويم و از نهضت حسيني پاسداري همه جانبه نمائيم تا دچار خبط، خطا، انحراف، التقاط، واپس گرايي، افراط و تفريط نشويم. استاد شهيد مطهري آورده اند:

اباعبدالله عليه السلام يك مصلح است اين تعبير از خودش است... قيام من قيام مصلحانه است. من يك مصلح در امت جدم هستم. قصدم امر به معروف و نهي از منكر است، قصدم اين است كه سيرت رسول خدا را زنده كنم. روش علي مرتضي را زنده كنم. سيره ي پيغمبر مرد، روش علي مرتضي مرد، مي خواهم اين سيره و اين روش را زنده كنم. [6] .



پاورقي

[1] سوره يس - 70.

[2] انفال - 42.

[3] نساء - 165.

[4] علي عليه‏السلام: لا حياة الا بالدين.

[5] سوره انفال - 25.

[6] مجموعه‏ي آثار ج 17 ص 188 و 108.