بازگشت

رضا و تسليم


يكي از صفات انسان هاي شايسته و كامل، رضا به مقدّرات الهي و تسليم در برابر آن است و آن، عبارت است از ترك اعتراض و انكار در قلب و در ظاهر؛ بدانسان كه در نزد او فقر و غنا، راحت و رنج، بقا و فنا، عزّت و ذلّت، مرض و صحّت و مرگ و حيات مساوي بوده و «پسندد آنچه را جانان پسندد». برخلاف انسان صابر، كه چه بسا در باطن ناخشنود بوده و تنها در ظاهر اعتراضي نمي كند.

در روايتي پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم از قول جبرئيل درباره تفسير «رضا» فرمودند:

انسان راضي از آقاي خويش ناخشنود نيست؛ چه از دنيا بهره مند باشد و چه بي بهره، و به عمل اندك بسنده نمي كند. [1] .

اين صفتي است كه از اعتقاد عميق به خداوند و حكمت او نشأت مي گيرد؛ زيرا در اين صورت مي داند كه هيچ يك از حوادث بدون مصلحت نيست و براساس اراده متقن و نظام احسن اداره مي شود.

مات اويم، مات اويم، مات او در بلاهم مي چشم لذّات او

و از سويي ديگر چون دوستدار خداوند متعال است، مقدّرات او نيز برايش شيرين و خوشايند خواهد بود.

وي عجب من عاشق اين هردو ضدّ عاشقم بر لطف و بر قهرش به جِدّ

قرآن كريم مي فرمايد:

«والسّابقون الاوّلون من المهاجرين والانصار و الذّين اتَّبعُوهم بِاِحْسان رَضِيَ اللّه عَنْهُمْ و رَضُوا عَنْهُ» [2] .

پيشگامان نخستيني از مهاجران و انصار و كساني كه به نيكي از آنها پيروي كردند؛ خداوند از آنها خشنود گشت و آنها (نيز) از او خشنود شدند.

در آيه ديگر مي فرمايد:

هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند، نمي يابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند؛ هرچند پدران يا خويشاوندان آنها باشند. آنان كساني هستند كه خدا ايمان را در صفحه دل هايشان نوشته و با روحي از ناحيه خودش آنها را تقويت كرده و آنها را در باغهايي از باغهاي بهشت وارد مي كند كه نهرها از زير درختانش جاري است؛ جاودانه در آن مي مانند. «رضي اللّه عنهم و رضوا عنه اولئك حزب اللّه الا انّ حزب اللّه هم المفلحون» [3] ؛ خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. آنها «حزب اللّه» اند؛ بدانيد حزب اللّه پيروز و رستگارند.

امام حسين عليه السلام نمونه متعالي و كامل اين صفت است و در رفتار و گفتارش، رضايت و تسليم حق موج مي زند. امام صادق عليه السلام سوره والفجر را سوره حسين مي نامد، [4] زيرا كه او جلوه تام و تمام اين آيه است كه مي فرمايد: «يا ايّتها النفس المطمئنّة ارجعي الي ربّك راضيةً مرضيةً» [5] آن حضرت همان روح آرامش يافته در سايه ياد خداست كه فرمود: «الابذكر اللّه تطمئنّ القلوب» [6] و در حالي به سوي ملكوت اعلي پركشيد كه رضايت و تسليم خويش را با همه وجود به اثبات رساند. در دعاي عرفه مي فرمايد:

«وَخِرْلي في قضائك و بارِك لي في قدرك حتّي لا اُحِبُّ تعجيل ما اَخَّرْتَ ولاتأخيرَ ما عَجَّلْتَ [7] ؛ قضا و قدرت را بر من خير و مبارك ساز تا آنچه دير مي خواهي بر من، زودتر دوست ندارم و آنچه زودتر مي خواهي، ديرتر مايل نباشم».

در جمله اي ديگر مي فرمايد:

«رضا اللّه رضانا اهل البيت نصبر علي بلائه [8] ؛ رضايت و خشنودي خدا مورد رضايت ما اهل بيت است و بر بلاي رسيده از جانب او، صبر مي كنيم».

و در آخرين لحظات عمر شريفش در قتلگاه فرمود:

«رضاً بقضائك و تسليماً لاَِمرك و لامعبود سواك يا غياث المُستغيثين [9] ؛ خشنود به قضاي تو و تسليم امر و فرمانت هستم و معبودي غير تو نيست اي فرياد رس فريادجويان!»


پاورقي

[1] ميزان الحکمه، ج 4، ص 145، باب الرّضا.

[2] توبه/ 100.

[3] مجادله/ 22.

[4] مجمع البيان، ج 9 و 10، ذيل سوره والفجر و تفسير صافي، ج 2، ص 818.

[5] والفجر/ 27 و 28.

[6] رعد/ 28.

[7] مفاتيح الجنان، دعاي عرفه.

[8] بحارالانوار، ج 44، ص 367.

[9] مقتل الحسين، مقرّم، ص 357.