بازگشت

اقامتها المأتم في الشام و احتجاجها علي يزيد


[1] .


لها ذكر أيضا في [2] :

الطريحي، المنتخب،/498 - 496 - عنه: البهبهاني، الدمعة الساكبة، 155 - 154 ، 141 - 140/5؛ القزويني، تظلم الزهراء، /288 - 275؛ مثله المجلسي، البحار، 197 - 196/45؛ البحراني، العوالم، 423 - 422/17؛ الدربندي، أسرار الشهادة، /523 - 521؛ القمي، نفس المهموم، /465 ، 463 ، 455؛ المازندراني، معالي السبطين، 189 ، 187 ، 173 - 172/2؛ الميانجي، العيون العبري، /288 ، 287 ، 284؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، /400 - 399 ، 393

مقتل أبي مخنف (المشهور)، /140 - 138 - عنه: الدربندي، أسرار الشهادة، /526 ، 525 ، 523؛ النقدي، زينب الكبري، /61 - 60

مجلسي، جلاء العيون، /751 - 746

سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب كبري عليهاالسلام، 476 ، 474 ، 471 ، 467 ، 464/2،

سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه السلام، 174 - 172/3

كمره اي، نفس المهموم، /223 - 222



پاورقي

[1] و نيز در بحر المصائب مسطور است: جناب ام‏کلثوم سر مبارک برادرش عباس سلام الله عليهما را بر سينه گرفت و اين شعر بخواند:



«يا أباعباس يا عز الأرامل

و يا کهف الفقير المستکينه



أيا حامي الحمي حاشاک تقبل

أخوانک في الأعادي سايبينه»



سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري عليهاالسلام، 468/2

و به روايت بحار از مناقب از ابومخنف و ديگران، يزيد فرمان کرد تا سر مبارک حسين عليه‏السلام را بر باب دارش بياويختند و اهل بيت را به آن سراي درآوردند. چون درآمدند، هيچ کس از آل معاويه و آل ابي‏سفيان به جا نماند؛ جز اين که با گريه و ناله و فرياد و نوحه ايشان را پذيرا کردند و همي بر حسين عليه‏السلام ندبه کردند و جامه و حلي از تن بريختند و تا سه روز به سوگواري بنشستند. آن گاه يزيد ملعون فرمان کرد تا ايشان را به سراي خاصه او درآوردند و از آن پس، هيچ صبح و شام بر خوان طعام ننشستي جز اين که علي ابن الحسين عليهماالسلام حاضر شدي و اين اشعار را در بعضي کتب از جناب ام‏کلثوم سلام الله عليها نگاشته‏اند:



قفوا و دعونا قبل بعدکم عنا

وداعا فان الجسم من أجلکم مضني



فقد نقضت مني الحياة و أصبحت

علي فجاج الأرض من بعدکم سجنا



سلام عليکم ما أمر فراقکم

فياليتنا من قبل ذا اليوم قد متنا



و اني لأرثي للغريب و انني

غريب بعيد الدار و الأهل و المغني



اذا طلعت شمس النهار ذکرتکم

و ان غربت جددت من أجلکم حزنا



لقد کان عيشي بالأحبة صافيا

و ما کنت أدري أن صحبتنا تفني



و اگر اين اشعار از آن حضرت باشد، در ايام حرکت از کربلا به کوفه يا از کوفه به شام، يا در ايام توقف در شام و يا مراجعت از شام به مدينه باشد.

سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري عليهاالسلام، 470 - 469/2

حسين بن محمد تبريزي در کتاب مقتل خود، قرة العيون بر اين جمله بيفزوده است و گويد: يزيد به ايشان گفت: «اين مال را در مقابل آن مصايبي که در يوم الطف بر شما فرود گشت، باز گيريد!»

ام‏کلثوم سلام الله عليها فرمود: «تا چند حيا و آزرم تو اندک است، برادران و مردمان ما را مي‏کشي. همانا تمامت دنيا در ازاي يک موي از موي‏هاي ايشان نباشد و اکنون مي‏گويي اين را در عوض آنچه از شما فوت شده و در روز عاشورا بر شما فرود شده است، مأخوذ داريد. هرگز اين کار نخواهد شد.»

سپهر، ناسخ التواريخ حضرت زينب کبري عليهاالسلام، 476/2

[2] [راجع تعزية زينب کبري عليهاالسلام بالشام ص 179 - 178].